چکیده:
یکی از مباحثی که در قرآن کریم و روایات امامان معصوم (ع) بر آن تاکید فراوان شده است مسـأله فطرت است، فطرت امری تکوینی وجزِئی از سرشت انسان است که به بعد روحی و معنوی او مربوط می شود. این ودیعه الهی درنهاد انسان اگر به حقیقت، ظهور و بروز یا بد می تواند زمینه حرکت و رشد وی را در مسیر کمال و عبودیت الهی فراهم آورد و اگر در مسیر صحیح خود تربیت و شکوفا نشود و مهمترین موانع فردی واجتماعی پیش روی آن شناسای نشود تا ابد خا موش و بی صدا می ماند، بسیاری از اندیشمندان اسلامی از این اصل مهم به ام المعارف اسلامی یاد می کنند و معتقدند که در باره ای فطرت سخن بسیار گفته شده اما کمتر به ژرفای عمیق و ابعاد گسترده آن به لحاظ موانع تربیتی و شکوفایی آن پرداخته شده است. هدف ازانجام این پژوهش بیان مهمترین موانع فردی واجتماعی شکوفایی فطرت می باشد. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی –تحلیلی از طریق منابع و متون کتابخانه ای به بیان مهمترین این موانع پرداخته شده است. با توجه به کتاب و سنت عدول از فطرت و متجلی نشدن آثار آن معلول عوامل وموانع گوناگونی است که برخی از این موانع فردی (غفلت، حب دنیا، خودبینی وهواپرستی، کبر،……) و برخی اجتماعی (تعصّب ولجاجت، بی توجهی به احکام تغذیه، خطا در تطبيق، رسانه های گروهی فاسد، ……) می باشد.
واژگان کلیدی: فطرت، انحراف، طبيعت، غريزه.
مقدمه :
فطرت امری تکوینی وجزئی از سرشت انسان است که دربردارنده ای مجموعه ای عظیم ویژگیهای ذاتی(بینشها وگرایشها ) ومهمتر از همه سنگ زیر بنای معارف الهی وگوهر انسا نشنا سی است، که به بعد روحی ومعنوی او مربوط می شود، این نیروی عظیم را که خداوند در وجود انسان به ودیعه نهاده است چنا نچه با کمک آیات قرآن و آموره های وحیانی در مسیر صحیح خود تربیت و شکوفا شود و مهمترین موانع فردی و اجتماعی آن شناخته شود می تواند انسان را به اوج کمال انسانیت و عبودیت برساند و مصداق احسن الخالقین گردد و اگراز شرع تبعیت نکند و نسبت به این موانع بی توجه باشد می تواند از حیوان پست تر شود و به درکات اسفل سافلین سقوط کند، از آنجای که قرآن کریم کتاب هدایت است و برای تمام زندگی بشر برنامه دارد به این امر مهم و اساسی نیز توجه کرده و راه را برای ما آشکار بیان کرده است. چنانچه در این آیه می فرماید: « فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفا فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَالنَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَالنَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»؛ پس روى خود را متوجه آيين خا لص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسان ها را بر آن آفريده دگرگونى در آفرينش الهى نيست اين است آيين استوار ولى اكثر مردم نمى دانند (روم \30) و همچنین با رجوع به روایات معصومین علیهم السلام می بینیم که این بزرگا ن به این مسأله اهتمام ویژه داشته اند. شناخت صحیح مهمترین این موانع به لحاظ فردی واجتماعی، ضرورتى اجتناب ناپذير است كه در نوع تربيت و پرورش انسان ، نقش تعيين كننده اى دارد و اگر شناخته نشود، تربيت معناى مشخصى نخواهد داشت و قابل هر نوع تفسير و توجيهى خواهد بود فطرت آدمی آفرینش ویژه خداوند به شمار می رود، در واقع اصلی ترین سرمایه وبرترین ره توشه ای که خداوند عالم، انسان را از آن نعمت بزرگ بهره مند ساخته است. اما اغلب می بینیم افرادی درمسیر شناخت راه صحیح فطرت به خطا رفته اند و نظریا تی که بر می گیزنند ضد این اصل است، بنابراین شناخت قطرت اصیل با توجه به آموزه های وحیانی وآشنایی با مهمتراین موانع فردی و اجتماعی شکوفایی آن یکی از نیازهای اساسی انسان است.
پیشینه تحقیق
كتاب ها ی فراوانى در مبحث فطرت نگا شته شده است، اما از بین آنها بیشترین کتبی که مرتبط با موضوع ما می باشند عبارت است:
1-كتاب فطرت شهيد مطهرى .اين كتاب، به بررسى لغوى فطرت، تفاوت ميان فطرت و طبيعت و غريزه و دسته بندى آن به گرايش ها و بينش ها، و نيز نقد نظريات در مورد پيدايش دين و بيان نظر قرآن درباره منبع و منشأ دين مى پردازد.
2-سرشت انسان؛ پژوهشى در خداشناسى فطرى، نوشته على شيروانی. نويسنده اين كتاب، ابتدا به بحث خداشناسى فطرى (نظريه فطرت و تبيين آن و درواقع، سيماى كلى از انسان شناسى اسلام) و سپس به بيان روش هاى بازشناسى امور فطرى، طبقه بندى عناصر فطرى وجود انسان، بحث درباره فطرى بودن مسئله خداوند در وجود انسان با توجه به آيات، و بررسى برهان فطرت در ميان مسلمانان و همچنين انديشمندان غربى مى پردازد.
3-آيين فطرت، تأليف محمود سياهپوش. مهم ترين عناوينى كه در اين كتاب بحث شده اند عبارتند از: بررسى آيه فطرت (روم\ 30)، فطرت چيست؟ دو بخش عمده و به هم پيوسته هر فطر، مراحل وقوع فطرت، بخش اول: خلقت و بخش دوم: هدايت.
4-.فطرت در قرآن، به قلم آيت اللّه جوادى آمل. در اين كتاب به بيان مفهوم فطرت، آيات مرتبط با فطرت (آيات ميثاق، آيات نسيان، آيات تذكره، توجه به خدا هنگام احساس خطر، آيات ناظر به محبت الهى و…) و نيز عوامل و موانع فطرت مى پردازد. آنچه که در این مقاله جنبه نوآوری دارد تبییین فطرت و موانع فردی واجتماعی شکوفایی فطرت می باشد چراكه اغلب در مقا له ها و كتاب ها به مبحث فطرت پرداخته شده اما به شكل جامع به بیان موانع پرداخته نشده است ، امیدواریم این پژوهش بتواند تا حدودی جوابگوی سوالات مطرح شده پیرامون این موضوع باشد.
در این مقاله ابتدا بعد از تبیین چیستی فطرت به بیان مهمترین موانع فردی و اجتماعی شکوفایی آن پرداخته شده موانعی که باعث شوفا نشدن فطرت انسا نها می شوند دو دسته هستند، که برخی از آنها مربوط به خود فرد و برخی دیگر مربوط به اجتماع هستند؛ موانع فردی، (غفلت ، حب دنیا ، خودبینی و هواپرستی، کبر ،وسوسه های شیطا نی ،جهل. است اما) موانع اجتماعی؛ (تعصّب ولجاجت، بی توجهی به احکام تغذیه، خطا در تطبيق ،رسانه های گروهی فاسد، معاشرت با دوستان، طاغوت. )
فطرت در لغت
فطرت واژه ای عربی از ماده (فَ طَ رَ) در لغت به معنای شکافتن (حسینی زبیدی، 1414ق، ص325) و بر وزن فعلت است که برای بیان حالت فعل(چگونگی کار) استعمال می شود. (احمد ابن محّمد فیومی، 1372، ص476) گشودن شیء وابراز آن (احمد ابن فارس،1404ق، ص510) ابتدا واختراع (ابن منظور،1375، ص 56) شکافتن از طول، ایجاد وابداع آمده است (راغب اصفهانی، 1412ق ، ص 640) واز آنجا که آفرینش وخلقت الهی به منزله شکافتن پرده تاریک عدم واظهار هستی امکانی است یکی از معانی این کلمه آفرینش در خلقت است، البته آفرینشی که ابداعی وابتدایی باشد. (جوادی آملی، 1384ش، ص24) بنابراین از ابن عباس نقل شده که می گفت : من معنای (فاطر السموات والأرض ) را نمی دانستم تا اینکه دو تن از بادیه نشینان که در مورد مالکیت یک چاه مخاصمه داشتند به نزد من آمدند یکی از آن دو گفت: «أنافطرتها » یعنی ابتدا من آن را حفر کردم. (مبارک بن محمد، 1367، ص457).
فطرت در اصطلاخ
باتوجه به معنای لغوی فطرت در تعریف اصطلاحی آن می توان چنین گفت: که فطرت آن حالت و ویژگی و قالبی است که آدمی در بدو خلقتش بر اساس آن آفریده شده است. محمد تقی جعفری می گوید: فطرت عبارت است از جریان طییعی و قا نونی نیروهایی که در انسان به وجود می آید. بنابراین برای هر یک از نیروهای غریزی و مغزی وروانی، فطرتی وجود دارد که جربان طبیعی و منطفی آن نیرو می باشد. (جعفری، 1373ش، ص141) علامه طباطبايي بعد از آن كه دين را روش زندگي و نشاندهنده سير سعادت معرفي ميكند، ميگويد:
پس براي انسان آفرينش خاصي است كه او را به روشي خاص در زندگي و مسير معيّني كه داراي غايت و هدف مشخصي است هدايت ميكند كه بدون پيمودن اين مسير، به آن هدف نمي رسد و اين هدايتگر و هادي، چيزي جز فطرت و كيفيت خلقت انسان [كه در همه انسانها وجود دارد و تغيير و تحوّل نميپذيرد] نيست و بدين سبب [قرآن] به دنبال تعبير فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا، فرمود: لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّه؛ِ در آفرينش الاهي دگرگوني نيست. (محمد حسین،1417ق، ص179).
1- موانع فردی شکوفایی فطرت
انسان میتواند با تربیت وشکوفایی فطرت در مسیر صحیح به سوی خدا حرکت کند و به مقام قرب او برسد، اما باید بداند که پیمودن این مسیر با دشواریها و موانعی روبرو است، به دلیل اینکه «مانع»، همیشه پیش روی تربیت وشکوفایی قرار دارد، کسی که بنای حرکت در این مسیررا ندارد، احساس تنگنا نمیکند و در مقابل خود مانعی نمییابد، آن کس که خود را نشسته و ساکن میخواهد با همه سازگار است، هیچ کس را دشمن خود نمیبیند و احساس مزاحمتی از جانب دیگران ندارد، اما انسان هدفمندی که دغدغه رشد و شکوفایی فطرت را دارد و قرار است پیش رود و اوج بگیرد، احساس میکند که موانعی وجود دارد که مربوط به شخص اوست که دائما مزاحم و دشمن او هستند که از شکوفای فطرت او جلوگیری میکنند یا زمان رسیدن او را طولانی میگردانند و قوه ای تشخیص حق و باطل و راه صواب از غیر صواب را در مسیر رشد و شکوفایی قطرت از او می گیرند در نتیجه او برخود لازم می بیند تا این موانع را که مربوط به شخص انسان است بشناسد تا با مبازه با آنها به مقصد اصلی خود که رسیدن به قرب الهی است برسد. بنابراین برای شکوفایی فطرت موانع فردی وجود داردکه مهمتراین این موانع فردی عبارتنند از: (غفلت، حب دنیا، خودبینی و هواپرستی، کبر، وسوسه های شیطانی، جهل.)
1-1-غفلت
یکی از موانع فردی مهم شکوفایی فطرت غقلت است، انسانی که از خود وآیات الهی غافل شود، از حرکت علمی برای شناخت وشهود حق و از حرکت علمی برای شکوفایی فضایل نفسانی محروم می گردد؛ زیرا غفلت راه های معرفتی که خداوند برای انسان قرار داده از جمله چشم و گوش و دل را مسدود و غیر قابل استفاده می کند، به طوری که شخص غافل در تشخیص درست از نادرست از راه های معرفتی استفاده نمی کند، مستی غفلت تا آنجا پیش می رود که اثر عقل را هم خنثی می کند و صاحبش را در تصمیم گیری و رسیدن به کمال و هدف های ارزشمند جلوگیری می نماید. چنان که خداوند در قرآن می فرماید: «ولقدزرأنا لجهنّم کثیراً من الجنُ والانس لهم قلوب لایفقهون بها ولهم أعین لا یبصرون ولهم اذان لا یسمعون بها أولائک کلأ نعام بل هم اضل أولئک هم الغافلون »؛ (اعراف \179) به یقین گروه بسیاری از جن وانس را برای دوزخ آفریدیم ،آنها دلها وعقل های دارند که با آن اندیشه نمی¬کنند و نمی¬فهمند و چشمانی دارند که با آن نمی ببینند وگوش های دارند که با آن نمی شنوند ،آنها چون چهار پایانند بلکه گمراهتر، اینان همان غافلانند. امام صادق (علیه السلام)فرمود: از غفلت بپرهیزید؛ زیرا به زیان جان شماست، (علامه مجلسی، 1404ق، ج 69، ص227) غفلت از خود موجب اشتغال به فضول وبیرون از خود می شود و انسانی که به بیرون خود مشغول شد، به خود نمی پردازد و موجبات شکوفایی خود را فراهم نمی کند. (جوادی آملی، 1379، ص394). بنابراین غفلت امری است که باعث می شود بر دل انسان زنگار نشیند و گوش جان او سنگین شود، چشم دلش نابینا گردد و ترازوی سنجش عقلش توازن خود را از دست بدهد و سرانجام حق را نبیند یا وارونه ببیند واز فطرت اصلی خود غافل بماند.
2-1-حب دنیا
وابستگی به دنیا و محبت آن یکی از موانع اساسی شکوفای فطرت، است هرچه وابستگی انسان به دنیا بیشتر باشد خطا های او بیشتر و پرده حجاب بین او وحق تعالی بیشتر می شود به همین دلیل پیا مبر گرامی اسلام (ص) فرمود: «حبُ الدنیا رأس کلُ خطیئةٍ»؛ (علامه مجلسی، 1404ق، ج 70، ص59) دنیا دوستی ریشه هر گناهی است از این رو قرآن کریم دنیا را بازی و بازیچه معرفی می کند «إنماالحیوۀ الدنیا لعبٌ ولهو»؛ زندگی دنیا بازیچه و سرگرمی است (محّمد \36) قرآن دنیا را به عنوان «بازیچه» معرّفی می کند و در سخنان معصومین به ویژه امام علی (علیه اسلام) آمده است که دنیا سرگرمی است و شیطان و نفس امّاره می کوشند تا انسان را به دنیا سرگرم کنند. نشانه این که دنیا بازیچه وسرگرمی است آن است که اگر کسی به آن مبتلا شود، به آن عادت می کند وزما مش به دست آن وسیله سرگرمی می اُفتد و در نتیجه تا او را افسرده و خسته نکند و از پای در نیاورد رها نمی کند (جوادی آملی، 1378، ص 121) موسی کلیم، در مناجات خویش، به در گاه الهی عرضه داشت: خدایا، فرعون و اطرافیانش را نعمت و دارائی های فراوان عطا کردی (که مایه دلگرمی آنها به زندگی دنیا و با عث سرگرمی و انحراف آنان از فطرت و خط حق، گردید). در این بیان تجمل پرستی ومحبت دنیا بعنوان یکی ازموانع شکوفایی فطرت معرفی شده است (سیّد محمد شفعیی، 1367، ص312) با توجه به مطالب بالا هرچه وابستگی و سرگرمی انسان به دنیا بیشتر شود محبت و عشق و اشتیاق او برای وصول به حق کمتر شده و از مسیر فطرت اصیل که هدف اصلی خلقت اوست دور می ماند.
3-1-خودبینی وهواپرستی
از موانع بزرگ شکوفایی فطرت گرفتار شدن در دام خودبینی و هواپرستی است، تبعیت از هوای نفس انسان را از حق بازمی دارد و او را در مسیر ضلالت وگمراهی قرار می دهد و هر چه هوا پرستی بیشتر باشد، دور ماندن انسان از حق هم بیشتر، خداوند درنکوهش هواپرستی می فرماید: «أفرأیت من اتّخذ إلهه هوایه وأضلّه الله علی علم وختم علی سمًه وقلبه وجعل غشاوت فمن یهدیه من الله أفلاتذکّرون»؛ برخی معبود خود را نفس خویش قرار می دهند، خداوند چنین کسانی را گمرا ه ساخته و برگوش و قلبشان مهر زده و بر چشمشان پرده می افکند چه کسی جز خدا می تواند این گروه را هدایت کند؟ (جاثیه \23) آدمی براثر پیروی از از هواهای نفسانی از جاده حقیقت به سنگلاخ ضلالت کشانده می شود و جز در خط خواسته های دل، گام بر نمی دارد اینان تنها «هوی »را به عنوان «اله» خویش بر می گزینند و حال آنکه یا «هوی » یا «خدا» و در خدمت هریک از این دو بودن از دیگری بریدن است. علاوه بر این انسانهای که امیال نفسا نیشان جلوی بینش و گرایش آنها را بگیرد از شکوفای فطرت باز می مانند، (سیّد محمد شفیعی، 1367، ص 208\209) اطاعت از خواهشهای نفسانی بینش وگرایش انسان به سوی حق را مسدود کرده و او ازحرکت به سوی شکوفایی فطرتش بازمی دارد، به دلیل اینکه انسان به جز خود و منافع شخصیش چیزی دیگر را درک نمی کند و همه چیز را برای خود می بیند، در نتیجه در تشخیص مسیر حق دچار گمراهی شده و فطرتش شکوفا نمی شود.
4-1-کبر
کبر حالتی است نفسانی که انسان به واسطه آن بزرگی کند و به دیگران بزرگی فروشد. اعمال وآثاری که به سبب آن از انسان صادر می شود تکبر است و ریشة آن به عجب برمی گردد، زیرا عجب یک نوع خودپسندی است. انسان چون کمالی در خود می بیند و دیگران را فاقد آن می بیند احساس برتری می کند و به دیگران بزرگی می کند و این همان کبر است. (امام خمینی ،1389، ص 41) کبر به صورت گرد و غباری سیمای آفتاب درون را می پوشاند و نفس آدمی را تحت تسخیر قرار می دهد و انسان به واسطه آن چشم دلش کور و تاریک می شود و از شکوفای فطرت باز می ماند خداوند در قرآن می فرماید: «ان الذین یجادلون فی ایات الله بغیرسلطانٍ إتیهم إن فی صدور هم إلاّکبر ما هم ببالغه »؛ آنان که بدون برهان به مجادله در آیات خداوند می پردازند، درسینه هایشان جز کبر چیز دیگری نیست. (غافر \56) جدل از کبر سر چشمه می گیرد و کبر چرکی است که صفحات شفاف دل را تیره می کند و انسانی که دلش تیره شد، از شهود حق وگرایش به فضیلت باز می ماند. (جوادی آملی ،1387، ص398) امام صادق (ع)می فرماید: از عظمت وکبر بپرهیزید، چرا که بزرگی مخصوص خداست وکسی که در آن با خدا منازعه کند، خداوند اورا در می شکند و روز قیامت ذلیلش می کند. (حرعاملی، 1414ق، ج 11 ، ص300) بنابراین آدمی به جای اینکه در مسیر حقیقت و فطرت گام بردارد، صفت کبر همانند سیا هی شب دل او را تاریک می کند و مانع شکوفای و رشد فطرت می شود.
5-1-وسوسه های شیطانی
شیطان دشمن اوج گرفتن انسان، مانع راه کمال و سبب اخراج او از بهشت سعادت و مانع مهم پیش روی شکوفایی فطرت است، نحوه تاثیر شیطان بر انسان به صورت تحریک و اقتضا است، کاری که شیطان انجام میدهد، تزیین و وسوسه است، یعنی دنیا را در نظر انسان مرتب به زیبایی جلوه میدهد و فکر حرکت به سوی خدا و فطرت را از ذهن و دل او خارج میگرداند چنانکه خداوند می فرماید: « وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ مَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی و َلُومُواْ أَنفُسَکُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِکُمْ وَ مَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِیَّ»؛ آنگاه که امر خدا فرا رسید، شیطان (خطاب به بدکاران) گفت: خدا به شما وعده داد، من هم وعده دادم و خلاف آن عمل کردم، البته من بر شما سلطهای نداشتم، تنها شما را فراخواندم و شما مرا اجابت کردید، پس مرا ملامت نکنید، خود را سرزنش کنید، من فریادرس شما نیستم و شما هم فریادرس من نیستید. (ابراهیم\22) شیطان با تزیین دنیا در نظر انسان و مشغول ساختن فکر، ذکر، هم و غم او بدان، او را از اهتمام به سعادت باز میدارد، انسان که باید مرتب به یاد حرکت خود باشد و برای آن برنامهریزی و همت کند، با انصراف از یاد خدا و مشغولیت به دنیا از حرکت در مسیر فطرت باز میماند، «اسْتَحْوَذَ عَلَیهِمُ الشَّیطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکرَ اللَّهِ»؛ شیطان بر آنان غلبه میکند و آنان را از یاد خدا باز میدارد»؛ (مجادله \19) همچنین خداوند می فرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَن ذِکْرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ« انتم منتهون»؛ شیطان می خواهد با شراب و قمار میان شما دشمنی وکینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد، آیا شما دست بر نمی دارید؟ (مائده\91) بنابراین وقتی شیطان با وسوسه و فریب دنیا را در نظر انسان زینت داد قلب و روح انسان را به تدربج از یاد خدا دور می کند و این مساله باعث می شود انسان از فظرت اصلی خود بماند.
6-1-جهل
جهالت، از دیگر موانع فردی شکوفایی فطرت انسان و تاریکی دل او می با شد به دلیل اینکه انسان را کور وکر می سازد و باعث می شود بی بصیرت در بیراهه طی مسیر می کند، از نظر اسلام، جهل، آفت شکوفایی انسا نیت و ریشه همه مفا سد فردی و اجتماعی است. (محمدی ری شهری،1378 ، ص 26) در واقع می توان گفت کسی که نسبت به هدف و فطرت ناآگاه است یا ضرورت شکوفایی فطرت را نمیداند، هرگز به مقصد نخواهد رسید. کسی که راه حق را تشخیص نداده و تلاشی برای راهیابی نکرده است، هرچه پایدارتر و استوارتر باشد و بیشتر بکوشد در مسیر با طل پیش رفته واز شکو فایی فطرت دورتر می شود چنانکه در روایت آمده است، «کسی که بدون بصیرت عمل کند، مانند کسی است که در بیراهه حرکت میکند، سرعت حرکت او، او را دورتر میکند»، (کلینی، 1365، ج 1، ص47). مکارم شیرازی هم در این زمینه بیان می کند: جهل، سرچشه اشتباه در تشخیص ارزش ها ست و سبب می شود انسان جاهل آن چه مایه پیشرفت و خیر و برکت است را شر یا ضد ارزش بداند و به عکس آن چه مایه بدبختی او است را عا مل خوشبختی شمارد و این خود، عا مل انواع افراط و تفریط ها ست. ( مکارم شیرازی ،1370، ج1، ص 98) و اما جا هلان دو دسته اند گروهی جاهل بسیط که دانا می با شد به این که جاهل است و اگر هم در تعقیب علم و معرفت برود و تحصیل کند شاعر است و حق را درک می کند، گروهی هم جاهل مرکب هستند که نمی داند ولی تصور می کند که می داند، شعور و درک درستی ندارد حتی جهل خود را هم در ک نمی کند. (طیب، 1378، ج 5، ص 173) نمونه تاریخی این گروه خوارجاند که در مسیر باطل خود بسیار مصمم و پایدار بودند، به نظر میرسید که این گروه تحت تاثیر کششهای مادی و خواسته های غریزی نبوده و میخواستند مطابق عقل خود عمل کنند، اما از آنجا که راه درست را تشخیص نداده بودند، بهرهای از این مجاهدت و تلاش نصیبشان نشد و از فطرت اصلیشان که قدم نهادن در راه حق و صواب بود با این جهالت دور شدند. بنابرای کسی که گمان میکند مقا مات معنوی و روحانی با نافرمانی خدا سازگار است یا گمان میکند با ریاضتهای نا مشروع میتوان به عوالم بالا راه یافت یا گمان میکند، بدون انجام واجبات و ترک امور حرام میتوان به خدا رسید، هرچه بیشتر تلاش کند از مقصد دورتر میشود، وفطرتش نتها شکوفا نمی شود بلکه در بیراهه، گرفتار بی بصیرتی ونااگاهی به مسیر می شود.
بنابراین هر انسانی که با فطرت توحیدی و فضایل فطری آفریده شده است، همان طورکه شناخت عوامل شکوفایی فطرت جهت رشد و استعدادهای فطری او لازم است ، شناخت موانع شکوفای آن نیز ضروری است ، تا با شنا خت آنها به دفع ورفع آنها بپردازد. چراکه سرشت انسان بر پاکی و نورانیت است و ناپاکیها، تاریکیها و زشتیهای او عارضی و بخاطر انحراف میباشد. شناخت موانع فردی راه شکوفایی سرشت اولیه را باز میکند. در حدیث آمده است «إِنَّ اللهَ خَلَقَ الخَلقَ جَمیعاً مُسلِمینَ أَمَرَهُم وَ نَهَاهُم وَ الکُفرُ اسمٌ یلحَقُ الفِعلَ حِینَ یفعَلُهُ العَبدُ»، خداوند همه مردم را مسلمان خلق کرده است و آنان را امر و نهی نموده است. و کفر اسمی است که بر عقل انسان هنگامی که آن را انجام میدهد عارض میشود. با درك صحيح از فطرت وموانع فردی مى توان به پرورش انسان پرداخت. شناخت فطرت، ضرورتى اجتناب ناپذير است كه در نوع تربيت و شيوه آن، نقش تعيين كننده اى دارد و اگر استعدادهاى فطرى نباشد و موانع فردی شکوفایی آنها شناخته نشود، تربيت معناى مشخصى نخواهد داشت و قابل هر نوع تفسير و توجيهى خواهد بود پس ضروری است تا مهمترین این موانع فردی را بشناسیم.
2- موانع اجتماعی شکوفایی فطرت
انسان افزون بر زندگی فردی نیازمند زندگی گروهی و حیات اجتماعی است چون اجتماعی بودن لازمهِ حیات انسان است، زندگی واقعی انسانی در اجتماع آن است، که انسان بکوشد در کنار برطرف کردن نیازهای اساسی مادی که جز با روابط اجتماعی میسر نمی شود از هدف اصلی که همان بندگی و رسیدن به خداوند در پرتو شکوفایی فطرت است دور نماند بنابراین تاثیر محیط و اوضاع اجتماعی در هدایت و رشد و شکوفایی فطریات او باید به گونه ای باشد تا قدم به قدم در مسیر حق قرار بگیرد و فطرتش شکوفا شود و به مقصد اصلی برسدو موانع اجتماعی که او را از مسیر دور می کنند بشناسد و با یا فتن راههای صحیح به مبارزه با آنها بپردازداما مهمترین موانع اجتماعی عبارتنند از: تعصّب ولجاجت، بی توجهی به احکام تغذیه، خطا در تطبيق ،رسانه های گروهی فاسد، معاشرت با دوستان، طاغوت.
1-1- تعصّب و لجاجت دو مانع بزرگ
یکی از مهمترین موانع اجتماعی در راه شکوفایی فطرت انسان تعّصب وجدل است، اگر كسى بخواهد حق را درك كند تا بتواند زمینه ای شکوفایی فطرتش را آماده کند بايد تسليم حق باشد و از تفسير به رأى و پيشداوريها و پيروى از هواى نفس خوددارى كند، به دلیل اینکه چنا نچه در مبحث قبل بیان شد پیروی از هوای نفس انسان را از مسیر حق دور می کند و یکی از موانع اصلی شکوفایی فطرت انسان است، بدين جهت، در آيات قرآن مجيد و روايات از «جدالِ به باطل» نهى شده و عا قبت سخت و خطرناكى براى مجادله كنندگان به باطل پيش بينى شده است. در آيه سوم سوره حج مىخوانيم: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطانٍ مَرِيدٍ»؛ گروهى از مردم، بدون هيچ علم و دانشى، به مجادله درباره خدا برمىخيزند؛ و از هر شيطان سركشى پيروى مىكنند.» (حج\3) مجادله به باطل در اين آيه شريفه، در رديف پيروى از شيطان سركش آمده است يعنى كسانى كه از طريق جدل، بحث هاى كور و غير منطقى و تعصّبآلود دارند، قرين «شَيْطانٍ مَرِيدٍ» هستند. در روايات اسلامى نيز يكى از حجا بهاى مهم در مقابل يقين و رسيدن به حق، همين سخنهاى بغضآلود و بهانه جويانه و بىمحتوا و جدال به با طل بيان شده است. در روايتى از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مىخوانيم: هيچ قوم و جمعيّتى گمراه نشد، مگر به سبب تمسّك به جدال باطل.» (علامه مجلسی، 1414ق، جلد 2، صفحه 138.) طبق اين روايت ضلالت و گمراهى تنها يك عامل دارد و آن بحثهاى غير منطقى و جدالآميز است. اما چرا ريشه تمام گمراهىها به جدال به باطل بر مىگردد؟ زيرا اگر انسان در مقابل حق تسليم باشد، مناديان حق در دنيا فراوان هستند و براحتى هدايت مىشود. امام موسى بن جعفر عليه السلام در پاسخ هارون الرّشيد، كه از آن حضرت موعظه خواسته بود، فرمود: هر آنچه در جهان هستى مىبينى موعظه است.» (محمدی ری شهری، بی تا، باب 4120، حديث 21711) يعنى زمين با تمام موجوداتش موعظه است؛ آسمان با همه آنچه در خود دارد موعظه است؛ زمانها و مكانها موعظه هستند؛ حوادث تلخ و شيرين موعظه است؛ آرى، همه اينها موعظه است، به شرط آن كه چشمى باز و گوشى شنوا داشته باشيم بنابراين، حق براى حقيقت جويان و طالبان حقيقت، مخفى و پنهان نيست و كسانى كه گمراه مىشوند خود مشكل دارند و دچار بيمارى جدال به باطل هستند. و روشن است كه در آنچه گفته شد تفاوتى بين مباحث دينى و اخلاقى و سياسى و مانند آن نيست؛ منشأ جنگ مطبوعات در محدوده مسائل سياسى نيز همين مطلب است كه نمىخواهند تسليم حق باشند و هر كس مىخواهد پيشداوريهاى خويش را حاكم كند وگرنه تشخيص حق در مسائل سياسى نيز آن قدر مشكل و آفتاب حقيقت آنچنان پنهان نيست، ولى هنگامى كه پاى تعصّبها و منافع شخصى و حزبى به ميان آيد، حقّ و حقيقت پنهان مىگردد ( آيت الله مكارم شيرازى، 1386 ش،ص) با توجه به مطالب بیان شده جدل در هر زمینه ای که باشد باعث یک نوع غرور می شود که انسان را به قضاوتهای باطل می کشاند ونور فطرت را در درون جان انسان تاریک می کند.
2-1-بی توجهی به احکام تغذیه
یکی از عواملی اجتماعی که بر اعمال انسان بسیار تأثیرگذار است و ممکن است مانعی مهم پیش روی شکوفای فطرت انسانها باشد، بی توجهی به احکام تغذیه است. شاید در ابتدا باعث تعجب شود که عا ملی مانند نوع تغذیه بعنوان یک مانع اجتماعی تأثیرگذار در رفتار انسان ذکر شده است، ولی با کمی دقت در آیات و روایات مشاهده می کنیم که از جمله دستورات که در اسلام وجود دارد، احکام مربوط به خوردنیها و آشامید نیها است چنانکه خداوند در این آیه می فرماید: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ؛ وَ کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالاً طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ»؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! چیزهاى پاکیزه را که خداوند براى شما حلال کرده است، حرام نکنید! و از حدّ، تجاوز ننمایید! زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمىدارد؛ و از نعمتهاى حلال و پاکیزهاى که خداوند به شما روزى داده است، بخورید! و از مخالفت خداوندى که به او ایمان دارید، بپرهیزید ( مائده 87\و88 ). در آیه اول حرام دانستن غذاهای حلال را عصیان وخروج از حدود الهی شمرده شده و در آیه دوم انسان به استفاده از نعمتهای حلال و پاک الهی فراخوانده شده است و پس از آن انسان را به تقوا سفارش می کند که نشان دهنده تأثیر فراوان غذاهای حلال و حرام بر ایمان است. در احادیث فراوانی نوع غذا از نظرحلال و حرام بودن آن و تأثیرخوراکی ها بر رفتار انسان مورد توجه قرار گرفته شده است؛در کتابهای روایی بابی به نام باب الاطعمه (خوراکی ها) وجود دارد که نشان دهنده اهمیت نوع تغذیه می باشد تغذیه سالم و پاک به اندازه ای مهم است که رسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلم یکی از شرایط استجابت دعا را اجتناب از غذای حرام می داند و می فرماید: کسى که دوست دارد دعایش مستجاب شود، طعام و کسب خود را از حرام پاک کند. (ابن فهد حلی،1407،ص139). همانطور که استفاده از غذای پاک ومناسب سبب تعادل رفتار انسان می شود، کنار گذاشتن آنها نیز باعث ایجاد اختلالاتی در رفتار انسان می شود، که این اختلالات ممکن است بصورت عادات ناپسند، موجب انحراف اخلاقی گردد و مانع شکوفایی فطرت انسان گردد. بنابراین توجه به نوع تغذیه در راه شکوفایی فطرت بسیار مهم است ؛ در قرآن ؛زیرا غذای حرام همانند حجابی از درخشش نور فطرت جلوگیری کرده در نتیجه انسان به جای پیمودن مسیر حق به بیراهه کشیده می شود واگر به این اصل اساسی توجه نشود ممکن است تا مدتی طولانی در این وادی خاموشی بماند .
3-1-خطا در تطبيق
خيلي از انسانها به اقتضاي فطرت خداگرايي به سوي معبود سوق داده ميشوند؛ اما موجودات ديگري را جايگزين خدا ميكنند و به راحتي متوجه و اشتباه خود نميشوند؛ مانند اينكه غريزه و حس مكيدن در نوزاد وجود دارد؛ اگر پستانك در دهن او گذاشته شود، با همان غريزه به مكيدن پستانك اقدام ميكند؛ يعني گرفتار خطا در تطبيق ميشود. معبودهاي دروغين و گرايش به رقيبهاي خدا، همگي سرچشمه گرفته از همان فطرت خداخواهي است؛ ولي هرگاه گرفتار خطر و دست او از ابزار مادي قطع شود و ناتواني معبودهاي خيالي را درك كند، فطرت اوبيدار و فعال خواهد شد و به سوي خدا ميرود. آيت الله جوادي آملي در اين باره ميگويد: انسان عادي، گرفتار خطاي در تطبيق است. خيال ميكند فلان مقام يا فلان مال يا فلان چيز كمال مطلق او است. وقتي به او ميرسد، ميبيند سير نشده و بالاتر از آن يك قله ديگر هست و به آن هم نائل ميگردد؛ ولي سير نميشود؛ اما در حال خطر مستقيماً آن حقيقت مطلق راستين را ميطلبد. مستقيماً به مبدئي تكيه ميكند كه نظام هستي در اختيار اواست. مستقيماً به قدرتي تكيه ميكند كه عجز پذير نيست چون همه قدرتها و علتها واسباب صوري و ظاهري او منقطع شده است. (جوادي آملي، 1366، ص70). گرايش به معبود نامتناهي و تكيه برمبدأقدرتمند وتدبیرکننده همه موجودات ورهای بخش درصحنه ها گوناگون، در نهاد و آفرينش همه انسانها وجود دارد؛ اما اين گرايش فطري اگر هدايت و راهنمايي نشود، ممكن است در تطبيق به انحراف رفته، سراب را به جاي آب، و مخلوق را به جاي خالق قرار دهد و مطلوب مجازي را جايگزين مطلوب حقيقي كند و نتواند از فطرتش در مسیر اصلی آن بهره گیرد وبه جای اینکه به شکوفایی آن بپردازد رفته رفته از آن دور ودور تر می شود.
4-1-رسانه های گروهی فاسد
یکی دیگر از موانع اجتماعی شکوفایی فطرت که بسیار مهم وحیاتی است رسانه ها ی فاسد می باشد به دلیل اینکه نقش اصلی این رسانه ها باطل اینست که چهر های حق را مخدوش کرده و به جای آن با طل را حق نشان دهند که نتیجه ای این وارونگی چیزی جزء دور کردن انسان از فطرت خدادی نیست، ابزارهایی که امروزه پیام رسان و سازنده افکار و عقاید انسان ها هستند و در مقیاس جمع و باطل عمل می کنند و هر گونه اطلاعات مضرّ در اختیار تمام مردم قرار می دهند رسانه های نوشتاری و در مقیاسی به مراتب گسترده تر رسانه های سمعی و بصری هستند، کتاب، روزنامه، مجله و دیگر اشکال متفاوت آن در زمره رسانه های نوشتاری به شمار می آیند و رادیو، تلویزیون، شبکه جهانی اینترنت، سینما، کامپیوتر از رسانه های سمعی و بصری می باشند و تردیدی نیست که گروه رسانه های سمعی و بصری گسترده ترین و رایج ترین و پر نفوذترین و درعین حال خطرناک ترین پیام آوران و پیام رسانان در عصر حاضر هستند. (مصباح یزدی، 1378 ،ص11) این رسانه ها، با ترویج فرهنگ آلوده خویش از راه اشاعه تفکر مبتذل مادی و نشان دادن مظاهر فریبنده دنیای صنعتی در فرهنگ اصیل اسلامی رخنه کرده تا ارزش ها و باورهای دینی را سست نمایند و اندک اندک ریشه اعتقادات انسان ها را بخشکاند. (بجستانی،1374 ، ص92تا168) و پیامدهای منفی این وسائل ارتباط جمعی منحرف کننده، تزلزل خانواده، افزایش جنایات جنسی، گسترش فحشاء و فساد اخلاقی، آدم کشی مجاز و قربانیان بی گناه، از خود بیگانگی و بیگانه باوری، تخریب عقیده، مدپرستی، انحراف در جهت گیری سیاسی، مصرف زدگی، رکود فعالیت ها و غیره می باشند (، همان ،ص 144) بنابراین رسانه های فاسد مهمترین حوزه از وجود انسان که همان اعتفادات می باشد را نشانه گرفتتند چرا که صاحبان این رسانه ها به خوبی در یافته اند که تخریب این حوزه مساوی است با پیروی انسان از با طل و هر چه که انسان بیشتر در این مسیر گام بردادرد به موازات آن از شکوفایی فطرت دور می ماند.
5-1-معشرت با دوستان
یکی دیگر از موانع تأثیر گذار اجتماعی در مسیر شکوفا نشدن فطرت انسانها، دوستان انسان هستند. همانطورکه انسانهای پاک می توانند سبب هدایت انسانهای گمراه شوند، افراد آلوده هم می توانند سبب آلودگی و گمراهی انسانهای پاک شوند. و سبب فراموشی آنها از یاد خدا شوند. در سوره فرقان به این نکته اشاره شده است «وَ یَوْمَ یَعَضٌ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سبیلاَ - یا وَیْلَتى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلاً- لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً»؛ و به خاطر آر روزى را که ستمکار دست خود را از شدّت حسرت به دندان مىگزد و مىگوید: (اى کاش با رسول خدا راهى برگزیده بودم - اى واى بر من، کاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نکرده بودم - او مرا از یادآورى حق گمراه ساخت بعد از آنکه یاد حق به سراغ من آمده بود! و شیطان همیشه خوارکننده انسان بوده است. (فرقان \27 تا 29) امام علی علیه السلام نیز در نهج البلاغه به این مسأله اشاره کرده ومی فرماید: نشست و برخا ست کردن با مردم هواپرست و غافل از خدا، فراموشی ایمان است(نهج البلاغه، خطبه 86، ص117) ،امام صادق با استفاده از گفتار پیامبر می فرماید: با بدعتگذاران رفاقت نکنید و با آنها همنشین نشوید که نزد مردم همچون یکى از آنها خواهید بود! (ثقت الاسلام کلینی،1365ش، ج2، ص375) رسولخدا (ص) فرمود: انسان پیرو دین دوست و رفیقش مىباشد(همان، ص375) بنابراین همنشینی با دوستان و همنشینان منحرف و مشاوران گمراه می توانند تشخیص انسان را دگرگون سازند و فکر او را بدزدند و در نتیجه راه وصول به حق را به روی او ببندند و واقعیت ها را چنان دگرگون نشان دهند که انسان در عین گمراهی خود را در زمره هدایت یافتگان ببیند و نتواند گامی اساسی در راه شکوفایی فطرتش بردارد.
6-1-طاغوت
طاغوت به عنوان یکی از موانع اجتماعی شوفایی فطرت به حساب می آید به دلیل اینکه طاغوت به هر عامل صاحب اختیار خارجی گفته میشود که با استفاده از اختیار گسترده خود دایره اختیار دیگران را در رشد و تعالی محدود میسازد و آنان را از مسیر هدایت و رشد شکوفای فطرت باز میدارد، کار طاغوت، صدّ از سبیل یعنی بازداشتن از راه، یا راهزنی است و وظیفه ما مقابله با طاغوت و کفر بدان، یعنی از تحت ولایت و سرپرستی او خارج و با او درگیر شدن، خداوند متعال می فرماید : «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»؛ اطاعت از طاغوت و تسلیم بیقید و شرط در برابر او در زبان قرآن کریم عبودیت نامیده شده است،(بقره \256) «والَّذینَ اجْتَنَبُوا الطّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَأَنابُوا إِلَی اللّهِ لَهُمُ الْبُشْری َبَشِّرْعِبادِ»؛ (زمر\17) عبادت در مفهوم قرآنی، پیروی، تسلیم و اطاعت مطلق است در برابر یک قدرت واقعی یا پنداری از روی رغبت یا از سر اجبار، همراه با حسن تقدیس و ستایش معنوی یا بدون آن و توحید قرآنی درست نقطه مقابل این شرک است؛ همه این آلههها و معبودان را نفی کردن، تسلیم آنان نشدن، در برابر سیطره قدرت آنان مقاومت کردن، دل از رعایت آنان بریدن و سرانجام بر نفی و طرد آنان کمر بستن و با همه وجود تسلیم خدا شدن، پیامبران الهی همواره مردم را به ستیزه و پیکار در برابر طاغوتها و نفی شرک فرا میخواندند. بنابراین طاغوت می تواند به عنوان یک مانع مهم اختیار را از انسان بگیرد و انسان را مجبور به اطاعت و تسلیم در برابر غیر خدا کند و نتیجه این تسلیم در برار غیر خاموشی نور فطرت خداجوی انسان و دور شدن از خداوند می باشد.
نتیجه گیری:
فطرت امری ذاتی و جزئ از سرشت انسان است که به بعد روحی و معنوی او مربوط می شود، و خداوند در درون او به ودیعه نهاده است. این امر ذاتی اگر به درستی در مسیر اصلی خود قرار گیرد و عواملی که باعث شکوفایی آن و عدم شکوقایی آن می شوند شناسایی شوند، می تواند انسان را به هدف اصلی خود که اوج کمال انسانیت است برساند و مصداق احسن الخالقین گردد اما باید بدانیم، لازمه فطری و ذاتی بودن امری، آن نیست که در همه افراد و در همة حالات ظهور و بروز داشته باشد، مانند علاقه به زیبایی که گاهی با سرگرمی به امور دیگر مورد غفلت قرار میگیرد. با اینکه امور فطری ذاتی انسان وگرایش دهنده انسانها به سوی حق هستند، اما انسان افزون بر عقل و فطرت که سرچشمه گرفته از بعد روحانی او است، بُعد جسمانی و گرایشهای مادی و غرایز حیوانی نیز دارد و بین این دو بُعد جنگ و نزاع سختی برقرار است؛ جنگ و جبههای که شخصیت و ارزش هر انسانی به آن وابسته است؛ بدین لحاظ، جهاد اکبر نامیده شده. هر گاه در نبردِ گرایشهای انسانی و عقلانی با میل ها و جاذبه های حیوانی و غرایز، غلبه و پیروزی را بُعد حیوانی و غرایز به دست آورند، فطرت انسانی و گرایشهای عقلانی تحت تاثیر قرار گرفته، کارایی لازم خود را (گرچه به صورت موقت) از دست میدهند و ممکن است براثر موانع فردی واجتماعی از مسیر اصلی خود منحرف شود و درنتیجه انسان نتواند مسیر درست را تشخیص دهد وگمراه گردد. در واقع می توان گفت، عدول از فطرت و متجلی نشدن آثار آن معلول علل و موانع گوناگونی است که برخی از این عوامل فردی و برخی دیگر اجتمای می باشد موانع فردی؛ (غفلت ، حب دنیا ، خودبینی و هواپرستی، کبر ،وسوسه های شیطا نی ،جهل. است). و موانع اجتماعی؛ (تعصّب ولجاجت، بی توجهی به احکام تغذیه، خطا در تطبيق ،رسانه های گروهی فاسد، معاشرت با دوستان، طاغوت. ) می باشند.
منابع ومآخذ
قرآن کریم
1. حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس، من جواهرالقاموس،محقق ومصحح: علی، هلالی وسیری، بیروت، دارالفکر،چاپ اول، 1414ق.
2. جعفری، محمدتقی؛ ترجمه وتفسیر نهج البلاغه، تهران، دفتر نشرفرهنگ اسلامی، 1373ش.
3. جوادی آملی، عبدالله؛ فطرت در قرآن، محقق: مصطفی پور، محمد رضا، قم، نشر اسراء، چاپ5، 1387ش.
4. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ فرآن، بیروت، دارالقلم، چاچ اول، 1412ق.
5. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن(علم و معرفت)، قم، مدرسه الامام امیرالمؤمنین، 1370.
6. ابن اثیرجزری، مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث والاثر، محقق ومصحح: طناحی، محمود محمد، قم، موسسه اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1367ش.
7. محمدی ری شهری، محمد، خردگرایی در قرآن و حدیث، ترجمه مهدی مهریزی، قم، دارالحدیث، 1378.
8. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم المقاییس اللغه، محقق ومصحح: هارون، عبدالاسلام محمد، قم، مکتب اعلام الاسلامی، چاپ اول، 1404ق.
9. طیب، عبدالحسین، تفسیر اطیب البیان، تهران، انتشارات اسلام، 1378.
10. مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن،قم، انتشارات آموزشی پژوهشی امام خمینی، 1377.
11. شیروانی ،علی ، سرشت انسان (پژوهشی درخداشناسی فطری)، قم، انتشارات معارف، چاپ اول، 1376ش.
12. جوادی آملی، عبداله، تفسیر موضوعی قرآن کریم (مراحل اخلاق در قرآن)، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1378ش.
13. فیومی، احمد ابن محمد، المصباح المنیر ، قم، دارا لحجرت، 1372ق.
14. ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب،محقق ومصحح: میردامادی، جمال الدین، بیروت، دارالفکرللطباعه ، چاپ سوم، 1414ق.
15. طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات جامعه ی مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ5، 1417ق.
16. ابن فهدحلی،عدت الداعی، قم، انتشارات دارالکتب الاسلامی، 1407ق.
17. کلینی ،محمد یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش.
18. خمینی، روح الله، چهل حدیث، قم، مرکز نشر هاجر(وابسته به مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران) چاپ اول، 1389ش.
19. مصباح یزدی، محمدتقی، تهاجم فرهنگی، قم، نتشارات آموزشی پژوهشی امام خمینی، 1378.
20. مدنی بجستانی، محمود، فساد صلاح تهاجم فرهنگی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374.
21. جوادی آملی ، عبدالله، تفسیر موضوعی، قم، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1366ش،
22. شفیعی، محّمد، پژوهشی پیرامون فطرت مذهبی انسان، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1367.
23. علامه مجلسى، محمد باقر، بحارالأنوار، بیروت - لبنان، انتشارات مؤسسة الوفاء، 1404 ق.
24. حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، ا نتشارات مؤسسه آل البیت علیهمالسلام 1414ق.
25. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم. دارالحدیث، چاپ اول، بی تا،
26. مكارم شيرازى، ناصر، آيات ولايت در قرآن - قم، چاپ سوم، 1386 ش.
27. جوادی آملی، عبدالله، فطرت در قرآن، محقق: مصطفی پور، محمد رضا، قم، نشر اسراء، چاپ سوم، 1384ش.