مرکز تخصصی نور الزهرا ساری

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

برگزاری نشست هم اندیشی " آسیب شناسی فعالیت های پژوهشی " در مرکز تخصصی نور الزهراء (سلام الله علیها) ساری

24 خرداد 1396 توسط نورالزهرا ساری
برگزاری نشست هم اندیشی " آسیب شناسی فعالیت  های پژوهشی " در مرکز تخصصی نور الزهراء (سلام الله علیها) ساری

نشست هم اندیشی ” آسیب شناسی فعالیت های پژوهشی ” با حضور رئیس پژوهشکده فقهی حوزه علمیه بابل حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای محمد صادق فاضل در مرکز تخصصی نور الزهراء ( سلام الله علیها) ساری برگزار گردید.
فاضل پژوهش را لازمه حیات طلبه دانست و افزود: پژوهش شامل مراحل مختلفی است که مقاله نویسی یکی از بخش ها ی آن می باشد.
وی در ادامه برگزاری مسابقات خاطره نویسی، جلسات سخنرانی با موضوع نقش علم، بیان سخنان رهبری در ارتباط با اهمیت و ضرورت پژوهش و آموزش پژوهش به زبان ساده و روان به طلاب را از راهکار های جذب طلاب به پژوهش دانست.
وی همچنین تصریح کرد: شناسایی طلابی که روحیه پژوهش و تحقیق دارند و سرمایه گذاری بر روی آنها و سوق دادن طلاب به سمت همایش ها از جمله راههای است که می تواند در تربیت پژوهشگر موفق موثر واقع گردد.
وی در پایان یاد آور شد: انتخاب موضوع مقالات و تحقیقات مختلف در یک محور از جمله نکته هاي حائز اهمیت در پژوهشگری است که می تواند در موفقیت محقق تاثیر گذار باشد.

 نظر دهید »

برگزاری نشست علمی و پژوهشی با موضوع وهابیت و پاسخ به شبهات آنان

24 خرداد 1396 توسط نورالزهرا ساری
برگزاری نشست علمی و پژوهشی با موضوع وهابیت و پاسخ به شبهات آنان

به همت واحد پژوهش نشست علمی- پژوهشی با حضورحجت الاسلام والمسلمین دکتر لطیفی استاد حوزه و دانشگاه و عضو هیئت علمی جامعه المصطفی برگزار گردید.
دکتر لطیفی خاطر نشان کرد: بیشترشبهاتی که وهابیت به شیعه وارد میکند در موضع عقاید و احکام می باشدکه ما می توانیم به صورت تدافعی و تهاجمی با آنها برخورد کنیم
وی افزود: در جواب به شبهه متوسل شدن شیعه به غیر خدا که شرک است باید گفت: اگر بنا باشد که هر خواندن و متوسل شدنی شرک باشد خود وهابیان هم در شمار مشرکین قرار خواهد گرفت چرا که آنها هم در مواقع نیاز به دیگران متوسل می شوند.
وی در ادامه ضمن تاکید بر استفاده از جواب تهاجمی که نقضی و جدلی باشد در پاسخ به وهابیان تصریح کرد: اختلاف در توحید و شرک با دشمنان از جمله مسائلی است که از زمان پیامبر اسلام با آن روبرو بوده.
وی بعد از اینکه معنای کلمه اله را متعدد خواند گفت: با وجود اینکه شیعه تمام اقسام توحید را قبول دارد در صدا زدن و خواندن اهل بیت (علیهم السلام) مانعی نمی بیند چرا که هر نوع خواندی عبادت به حساب نمی آید.
دکتر لطیفی اظهار داشت: عبادت خضوع و خشوعی است در برابر موجودی که یا اله است یا شئونی از الوهیت در او نهاده شده و این در حالی که شیعه قائل به هیچ یک از این دو امر برای اهل بیت (علیم السلام ) نمی باشد.
وی در ادامه افزود: بیشتر شبهاتی که وهابیت به ما وارد می کند در اثر خلط معنا و اشتباه در معنای کلمات می باشد که از آن جمله شبهات می توان به تکفیری خواندن تشیع اشاره کرد؛ که با نگاه در ملاکها و ضوابط کفر هیچ کدام در شیعه موجود نیست.
وی در پایان غیر منطقی بودن و مستند نبودن را از ویژگی های بارز شبهات وهابیت دانست.

 نظر دهید »

نشست علمی با موضوع شبهات فاطمی

24 خرداد 1396 توسط نورالزهرا ساری
نشست علمی با موضوع شبهات فاطمی

به مناسبت شهادت حضرت زهرا(سلام الله عليها) نشستي با موضوع شبهات فاطمي با حضور خانم صاحبه سلمانی در مرکز تخصصی نورالزهرا (سلام الله علیها) ساری برگزار گرديد. در اين نشست مهممترين شبهات وهابيون درباره فاطميه و شهادت حضرت زهرا(سلام الله عليها) مورد بحث قرار گرفت. كه عبارت انداز:
شبهه اول: در زمان زندگي زهرا(سلام الله عليها) خانه هاي مدينه اصلاً در نداشت و فقط يك پرده يا حصير در منزل بود! سه پاسخ مهم به اين شبهه داده شد، دليل اول: دليل برگرفته از سوره “نور” است كه خداوند در اين آيه مي فرمايد: شما در بعضی خانه ها ـ مانند خانه عمو، دایی، عمه، خاله و همچنین کسانی که مفتاح و کلید منزل خود را به شما می‎دهند ـ می‌‌توانید بدون اجازه غذا بخورید حال اگر خانه، در و قفل نداشته باشد کلید معنا دارد؟
دليل دوم: در كتاب صحيح مسلم آمده است كه: پیغمبر اکرم(ص) دستور داده بودند که: «شب‎ها درها را ببندید» آیا حصیر و پرده را می‎بندند؟! آیا به پرده می‌‌گویند در؟!
دليل سوم: «بخاری» در جلد اول کتاب «الادب المفرد» صفحه ۲۷۲ نوشته است که روای می‌‌گوید: سوال کردم که درِ خانه عایشه دو لنگه بوده یا یک لنگه؟ و از چه جنسی بود؟ پاسخ می‎گیرد که یک لنگه و از جنس چوب درخت ساج بوده است». حال چطور خانه عایشه در داشته آن هم از نوع درخت ساج؛ ولی خانه حضرت زهرا(س) که دختر پیغمبر و با آن همه اوصاف بوده در نداشته است؟!
شبهه دوم: چرا علی(ع) در منزل را باز نکرد؟
اولاً: «ابن عساکر» در جلد 42 کتاب “تاریخ دمشق” ص 470 آورده است که: پیامبر(ص) در خانه نشسته بود که در زدند و ایشان به ام سلمه گفتند: «یا ام السلمه قومی فافتحی له» یعنی: «ای ام سلمه! برخیز و در را باز کن».
ثانیاً: در جلد 44 همین کتاب صفحه 35 آمده است که: عمر بن خطاب آمد و دق الباب کرد، پیغمبر خانه بود ولی به حضرت خدیجه(س) فرمود: «افتحی یا خدیجة» یعنی: «ای خدیجه در را باز کن».
ثالثاً: در جلد اول کتاب “احتجاج طبرسی” ص 292 آمده است که: روزی پیامبر(ص) در خانه نشسته بودند که امیرالمؤمنین علی(ع) در زدند و پیامبر(ص) به عایشه فرمود که: «افتحی له الباب» یعنی: «در را برای او (علی) باز کن». حال آیا علمای وهابی غیرتمندتر از پیامبرند؟!
رابعاً: طبق آنچه ابن تیمیه در کتاب “منهاج السنة” نوشته است، کسی در منزل را باز نکرد؛ بلکه مهاجمان به زور وارد خانه حضرت(س) شدند.
خامساً: قرآن کریم در آیه 27 سوره نور می‎فرماید: “یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانسوا” یعنی بدون اجازه به خانه کسی وارد نشوید". و در جای دیگر می‎فرماید: “یا ایها الذین آمنوا لاتدخلوا بیوت النبی الا ان یؤذن لکم". از سوی دیگر «سیوطی» در جلد 5 کتاب “الدر المنثور” ص 50 نوشته است که: “خانه زهرا خانه نبوت است". بنابراین حضرت زهرا(ع) و مولا علی(ع) بر این باور بودند که مهاجمان حریم خانه نبوت و لااقل حرمت خانه مؤمنان را حفظ می‎کنند نه اینکه بی توجه به دستور خدا و رسول، در خانه اهل‎بیت پیامبر را آتش زده و به زور وارد خانه می‎شوند.
شبهه سوم: چرا حضرت علی (علیه السلام) در آن صحنه هیچ واكنشی از خود نشان نداد ؟
اولاً: امام علی (علیه السلام) در قدم نخست از خود واكنش نشان داد ؛ چنانچه آلوسی مفسر مشهور اهل سنت در این باره می‌نویسد :
عمر با غلاف شمشیر به پهلوی مبارک فاطمه و با تازیانه به بازوی حضرت زد . فاطمه ، صدا زد : « یا ابتاه » علی (ع) ناگهان از جا برخاست وگریبان عمر را گرفت و بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید. تفسیر آلوسی :٣/١٢٤ .
ثانیاً: برفرض این كه واكنشی نشان نداده است ، به همان دلیلی بوده كه پیامبر اسلام )صلی الله علیه و آله) در مكه مكرمه ، در قبال، شكنجه صحابه و حتی قتل سمیه مادر عمار یاسر واكنش نشان نداد.
ثالثاً: وقتی یاران رسول خدا به خانه عثمان ریختند و متعرض همسر او شده و حتی دست او را با شمشیر قطع كردند ، عثمان هیچ واكنشی از خود نشان نداد .
رابعاً: تسليم وصيت پيامبر اكرم(ص)
خامساً: احتمال شهادت حضرت زهرا(س) هنگام در گيري
شبهه چهارم: افسانه بودن شهادت حضرت فاطمه زهرا(س). وهابيون مي گويند: شهادت حضرت زهرا(س) از سال 1374 شمسی به تقویم ها اضافه شده است و تا قبل از آن این مسأله وجود نداشته است.
اولاً: «ابن تیمیه» رهبر وهابی‎ها ـ یا بهتر است بگوییم خدا و پیغمبر وهابی‎ها(!) ـ در کتاب جلد 4 کتاب “منهاج السنة” ص 220 نوشته است که: “کبس بیت فاطمه(س)” یعنی: «عوامل خلیفه وقت به زور وارد خانه فاطمه(س) شدند».
ثانیاً: «جوینی» استاد «ذهبی»، در کتاب “فرائد السمطین” آورده است که پیامبر(ص) فرموداند: بعد از من می‎بینم که دخترم “مغمومة مغصوبة مقتولة” خواهد شد.
ثالثاً: «مرحوم کلینی» از امام صادق(ع) روایت کرده است که فرمود: مادرمان فاطمه زهرا(س) شهیده است.
رابعاً: «شهرستانی» در جلد اول کتاب “الملل والنحل” ص 67 از «نظّام» نقل می کند که خلیفه دوم با لگد به شکم حضرت زهرا(س) زد و جنین او را سقط کرد.
خامساً: موضوع بالا را «ابن حجر» در “میزان الاعتدال” و “لسان المیزان” نیز نوشته است.

 نظر دهید »

موانع شکوفایی فطرت از دیدگاه آیات وروایات

24 خرداد 1396 توسط نورالزهرا ساری

چکیده:
یکی از مباحثی که در قرآن کریم و روایات امامان معصوم (ع) بر آن تاکید فراوان شده است مسـأله فطرت است، فطرت امری تکوینی وجزِئی از سرشت انسان است که به بعد روحی و معنوی او مربوط می شود. این ودیعه الهی درنهاد انسان اگر به حقیقت، ظهور و بروز یا بد می تواند زمینه حرکت و رشد وی را در مسیر کمال و عبودیت الهی فراهم آورد و اگر در مسیر صحیح خود تربیت و شکوفا نشود و مهمترین موانع فردی واجتماعی پیش روی آن شناسای نشود تا ابد خا موش و بی صدا می ماند، بسیاری از اندیشمندان اسلامی از این اصل مهم به ام المعارف اسلامی یاد می کنند و معتقدند که در باره ای فطرت سخن بسیار گفته شده اما کمتر به ژرفای عمیق و ابعاد گسترده آن به لحاظ موانع تربیتی و شکوفایی آن پرداخته شده است. هدف ازانجام این پژوهش بیان مهمترین موانع فردی واجتماعی شکوفایی فطرت می باشد. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی –تحلیلی از طریق منابع و متون کتابخانه ای به بیان مهمترین این موانع پرداخته شده است. با توجه به کتاب و سنت عدول از فطرت و متجلی نشدن آثار آن معلول عوامل وموانع گوناگونی است که برخی از این موانع فردی (غفلت، حب دنیا، خودبینی وهواپرستی، کبر،……) و برخی اجتماعی (تعصّب ولجاجت، بی توجهی به احکام تغذیه، خطا در تطبيق، رسانه های گروهی فاسد، ……) می باشد.
واژگان کلیدی: فطرت، انحراف، طبيعت، غريزه.

مقدمه :
فطرت امری تکوینی وجزئی از سرشت انسان است که دربردارنده ای مجموعه ای عظیم ویژگیهای ذاتی(بینشها وگرایشها ) ومهمتر از همه سنگ زیر بنای معارف الهی وگوهر انسا نشنا سی است، که به بعد روحی ومعنوی او مربوط می شود، این نیروی عظیم را که خداوند در وجود انسان به ودیعه نهاده است چنا نچه با کمک آیات قرآن و آموره های وحیانی در مسیر صحیح خود تربیت و شکوفا شود و مهمترین موانع فردی و اجتماعی آن شناخته شود می تواند انسان را به اوج کمال انسانیت و عبودیت برساند و مصداق احسن الخالقین گردد و اگراز شرع تبعیت نکند و نسبت به این موانع بی توجه باشد می تواند از حیوان پست تر شود و به درکات اسفل سافلین سقوط کند، از آنجای که قرآن کریم کتاب هدایت است و برای تمام زندگی بشر برنامه دارد به این امر مهم و اساسی نیز توجه کرده و راه را برای ما آشکار بیان کرده است. چنانچه در این آیه می فرماید: « فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفا فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَالنَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَالنَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»؛ پس روى خود را متوجه آيين خا لص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسان ها را بر آن آفريده دگرگونى در آفرينش الهى نيست اين است آيين استوار ولى اكثر مردم نمى دانند (روم \30) و همچنین با رجوع به روایات معصومین علیهم السلام می بینیم که این بزرگا ن به این مسأله اهتمام ویژه داشته اند. شناخت صحیح مهمترین این موانع به لحاظ فردی واجتماعی، ضرورتى اجتناب ناپذير است كه در نوع تربيت و پرورش انسان ، نقش تعيين كننده اى دارد و اگر شناخته نشود، تربيت معناى مشخصى نخواهد داشت و قابل هر نوع تفسير و توجيهى خواهد بود فطرت آدمی آفرینش ویژه خداوند به شمار می رود، در واقع اصلی ترین سرمایه وبرترین ره توشه ای که خداوند عالم، انسان را از آن نعمت بزرگ بهره مند ساخته است. اما اغلب می بینیم افرادی درمسیر شناخت راه صحیح فطرت به خطا رفته اند و نظریا تی که بر می گیزنند ضد این اصل است، بنابراین شناخت قطرت اصیل با توجه به آموزه های وحیانی وآشنایی با مهمتراین موانع فردی و اجتماعی شکوفایی آن یکی از نیازهای اساسی انسان است.
پیشینه تحقیق
كتاب ها ی فراوانى در مبحث فطرت نگا شته شده است، اما از بین آنها بیشترین کتبی که مرتبط با موضوع ما می باشند عبارت است:
1-كتاب فطرت شهيد مطهرى .اين كتاب، به بررسى لغوى فطرت، تفاوت ميان فطرت و طبيعت و غريزه و دسته بندى آن به گرايش ها و بينش ها، و نيز نقد نظريات در مورد پيدايش دين و بيان نظر قرآن درباره منبع و منشأ دين مى پردازد.
2-سرشت انسان؛ پژوهشى در خداشناسى فطرى، نوشته على شيروانی. نويسنده اين كتاب، ابتدا به بحث خداشناسى فطرى (نظريه فطرت و تبيين آن و درواقع، سيماى كلى از انسان شناسى اسلام) و سپس به بيان روش هاى بازشناسى امور فطرى، طبقه بندى عناصر فطرى وجود انسان، بحث درباره فطرى بودن مسئله خداوند در وجود انسان با توجه به آيات، و بررسى برهان فطرت در ميان مسلمانان و همچنين انديشمندان غربى مى پردازد.
3-آيين فطرت، تأليف محمود سياهپوش. مهم ترين عناوينى كه در اين كتاب بحث شده اند عبارتند از: بررسى آيه فطرت (روم\ 30)، فطرت چيست؟ دو بخش عمده و به هم پيوسته هر فطر، مراحل وقوع فطرت، بخش اول: خلقت و بخش دوم: هدايت.
4-.فطرت در قرآن، به قلم آيت اللّه جوادى آمل. در اين كتاب به بيان مفهوم فطرت، آيات مرتبط با فطرت (آيات ميثاق، آيات نسيان، آيات تذكره، توجه به خدا هنگام احساس خطر، آيات ناظر به محبت الهى و…) و نيز عوامل و موانع فطرت مى پردازد. آنچه که در این مقاله جنبه نوآوری دارد تبییین فطرت و موانع فردی واجتماعی شکوفایی فطرت می باشد چراكه اغلب در مقا له ها و كتاب ها به مبحث فطرت پرداخته شده اما به شكل جامع به بیان موانع پرداخته نشده است ، امیدواریم این پژوهش بتواند تا حدودی جوابگوی سوالات مطرح شده پیرامون این موضوع باشد.
در این مقاله ابتدا بعد از تبیین چیستی فطرت به بیان مهمترین موانع فردی و اجتماعی شکوفایی آن پرداخته شده موانعی که باعث شوفا نشدن فطرت انسا نها می شوند دو دسته هستند، که برخی از آنها مربوط به خود فرد و برخی دیگر مربوط به اجتماع هستند؛ موانع فردی، (غفلت ، حب دنیا ، خودبینی و هواپرستی، کبر ،وسوسه های شیطا نی ،جهل. است اما) موانع اجتماعی؛ (تعصّب ولجاجت، بی توجهی به احکام تغذیه، خطا در تطبيق ،رسانه های گروهی فاسد، معاشرت با دوستان، طاغوت. )

فطرت در لغت
فطرت واژه ای عربی از ماده (فَ طَ رَ) در لغت به معنای شکافتن (حسینی زبیدی، 1414ق، ص325) و بر وزن فعلت است که برای بیان حالت فعل(چگونگی کار) استعمال می شود. (احمد ابن محّمد فیومی، 1372، ص476) گشودن شیء وابراز آن (احمد ابن فارس،1404ق، ص510) ابتدا واختراع (ابن منظور،1375، ص 56) شکافتن از طول، ایجاد وابداع آمده است (راغب اصفهانی، 1412ق ، ص 640) واز آنجا که آفرینش وخلقت الهی به منزله شکافتن پرده تاریک عدم واظهار هستی امکانی است یکی از معانی این کلمه آفرینش در خلقت است، البته آفرینشی که ابداعی وابتدایی باشد. (جوادی آملی، 1384ش، ص24) بنابراین از ابن عباس نقل شده که می گفت : من معنای (فاطر السموات والأرض ) را نمی دانستم تا اینکه دو تن از بادیه نشینان که در مورد مالکیت یک چاه مخاصمه داشتند به نزد من آمدند یکی از آن دو گفت: «أنافطرتها » یعنی ابتدا من آن را حفر کردم. (مبارک بن محمد، 1367، ص457).
فطرت در اصطلاخ
باتوجه به معنای لغوی فطرت در تعریف اصطلاحی آن می توان چنین گفت: که فطرت آن حالت و ویژگی و قالبی است که آدمی در بدو خلقتش بر اساس آن آفریده شده است. محمد تقی جعفری می گوید: فطرت عبارت است از جریان طییعی و قا نونی نیروهایی که در انسان به وجود می آید. بنابراین برای هر یک از نیروهای غریزی و مغزی وروانی، فطرتی وجود دارد که جربان طبیعی و منطفی آن نیرو می باشد. (جعفری، 1373ش، ص141) علامه طباطبايي بعد از آن كه دين را روش زندگي و نشان‌دهنده سير سعادت معرفي مي‌كند، مي‌گويد:
پس براي انسان آفرينش خاصي است كه او را به روشي خاص در زندگي و مسير معيّني كه داراي غايت و هدف مشخصي است هدايت مي‌كند كه بدون پيمودن اين مسير، به آن هدف نمي‌ رسد و اين هدايتگر و هادي، چيزي جز فطرت و كيفيت خلقت انسان [كه در همه انسان‌ها وجود دارد و تغيير و تحوّل نمي‌پذيرد] نيست و بدين سبب [قرآن] به دنبال تعبير فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا، فرمود: لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّه؛ِ در آفرينش الاهي دگرگوني نيست. (محمد حسین،1417ق، ص179).

1- موانع فردی شکوفایی فطرت
انسان می‌تواند با تربیت وشکوفایی فطرت در مسیر صحیح به سوی خدا حرکت کند و به مقام قرب او برسد، اما باید بداند که پیمودن این مسیر با دشواری‌ها و موانعی روبرو است، به دلیل اینکه «مانع»، همیشه پیش روی تربیت وشکوفایی قرار دارد، کسی که بنای حرکت در این مسیررا ندارد، احساس تنگنا نمی‌کند و در مقابل خود مانعی نمی‌یابد، آن کس که خود را نشسته و ساکن می‌خواهد با همه سازگار است، هیچ کس را دشمن خود نمی‌بیند و احساس مزاحمتی از جانب دیگران ندارد، اما انسان هدفمندی که دغدغه رشد و شکوفایی فطرت را دارد و قرار است پیش رود و اوج بگیرد، احساس می‌کند که موانعی وجود دارد که مربوط به شخص اوست که دائما مزاحم و دشمن او هستند که از شکوفای فطرت او جلوگیری می‌کنند یا زمان رسیدن او را طولانی می‌گردانند و قوه ای تشخیص حق و باطل و راه صواب از غیر صواب را در مسیر رشد و شکوفایی قطرت از او می گیرند در نتیجه او برخود لازم می بیند تا این موانع را که مربوط به شخص انسان است بشناسد تا با مبازه با آنها به مقصد اصلی خود که رسیدن به قرب الهی است برسد. بنابراین برای شکوفایی فطرت موانع فردی وجود داردکه مهمتراین این موانع فردی عبارتنند از: (غفلت، حب دنیا، خودبینی و هواپرستی، کبر، وسوسه های شیطانی، جهل.)
1-1-غفلت
یکی از موانع فردی مهم شکوفایی فطرت غقلت است، انسانی که از خود وآیات الهی غافل شود، از حرکت علمی برای شناخت وشهود حق و از حرکت علمی برای شکوفایی فضایل نفسانی محروم می گردد؛ زیرا غفلت راه های معرفتی که خداوند برای انسان قرار داده از جمله چشم و گوش و دل را مسدود و غیر قابل استفاده می کند، به طوری که شخص غافل در تشخیص درست از نادرست از راه های معرفتی استفاده نمی کند، مستی غفلت تا آنجا پیش می رود که اثر عقل را هم خنثی می کند و صاحبش را در تصمیم گیری و رسیدن به کمال و هدف های ارزشمند جلوگیری می نماید. چنان که خداوند در قرآن می فرماید: «ولقدزرأنا لجهنّم کثیراً من الجنُ والانس لهم قلوب لایفقهون بها ولهم أعین لا یبصرون ولهم اذان لا یسمعون بها أولائک کلأ نعام بل هم اضل أولئک هم الغافلون »؛ (اعراف \179) به یقین گروه بسیاری از جن وانس را برای دوزخ آفریدیم ،آنها دلها وعقل های دارند که با آن اندیشه نمی¬کنند و نمی¬فهمند و چشمانی دارند که با آن نمی ببینند وگوش های دارند که با آن نمی شنوند ،آنها چون چهار پایانند بلکه گمراهتر، اینان همان غافلانند. امام صادق (علیه السلام)فرمود: از غفلت بپرهیزید؛ زیرا به زیان جان شماست، (علامه مجلسی، 1404ق، ج 69، ص227) غفلت از خود موجب اشتغال به فضول وبیرون از خود می شود و انسانی که به بیرون خود مشغول شد، به خود نمی پردازد و موجبات شکوفایی خود را فراهم نمی کند. (جوادی آملی، 1379، ص394). بنابراین غفلت امری است که باعث می شود بر دل انسان زنگار نشیند و گوش جان او سنگین شود، چشم دلش نابینا گردد و ترازوی سنجش عقلش توازن خود را از دست بدهد و سرانجام حق را نبیند یا وارونه ببیند واز فطرت اصلی خود غافل بماند.
2-1-حب دنیا
وابستگی به دنیا و محبت آن یکی از موانع اساسی شکوفای فطرت، است هرچه وابستگی انسان به دنیا بیشتر باشد خطا های او بیشتر و پرده حجاب بین او وحق تعالی بیشتر می شود به همین دلیل پیا مبر گرامی اسلام (ص) فرمود: «حبُ الدنیا رأس کلُ خطیئةٍ»؛ (علامه مجلسی، 1404ق، ج 70، ص59) دنیا دوستی ریشه هر گناهی است از این رو قرآن کریم دنیا را بازی و بازیچه معرفی می کند «إنماالحیوۀ الدنیا لعبٌ ولهو»؛ زندگی دنیا بازیچه و سرگرمی است (محّمد \36) قرآن دنیا را به عنوان «بازیچه» معرّفی می کند و در سخنان معصومین به ویژه امام علی (علیه اسلام) آمده است که دنیا سرگرمی است و شیطان و نفس امّاره می کوشند تا انسان را به دنیا سرگرم کنند. نشانه این که دنیا بازیچه وسرگرمی است آن است که اگر کسی به آن مبتلا شود، به آن عادت می کند وزما مش به دست آن وسیله سرگرمی می اُفتد و در نتیجه تا او را افسرده و خسته نکند و از پای در نیاورد رها نمی کند (جوادی آملی، 1378، ص 121) موسی کلیم، در مناجات خویش، به در گاه الهی عرضه داشت: خدایا، فرعون و اطرافیانش را نعمت و دارائی های فراوان عطا کردی (که مایه دلگرمی آنها به زندگی دنیا و با عث سرگرمی و انحراف آنان از فطرت و خط حق، گردید). در این بیان تجمل پرستی ومحبت دنیا بعنوان یکی ازموانع شکوفایی فطرت معرفی شده است (سیّد محمد شفعیی، 1367، ص312) با توجه به مطالب بالا هرچه وابستگی و سرگرمی انسان به دنیا بیشتر شود محبت و عشق و اشتیاق او برای وصول به حق کمتر شده و از مسیر فطرت اصیل که هدف اصلی خلقت اوست دور می ماند.
3-1-خودبینی وهواپرستی
از موانع بزرگ شکوفایی فطرت گرفتار شدن در دام خودبینی و هواپرستی است، تبعیت از هوای نفس انسان را از حق بازمی دارد و او را در مسیر ضلالت وگمراهی قرار می دهد و هر چه هوا پرستی بیشتر باشد، دور ماندن انسان از حق هم بیشتر، خداوند درنکوهش هواپرستی می فرماید: «أفرأیت من اتّخذ إلهه هوایه وأضلّه الله علی علم وختم علی سمًه وقلبه وجعل غشاوت فمن یهدیه من الله أفلاتذکّرون»؛ برخی معبود خود را نفس خویش قرار می دهند، خداوند چنین کسانی را گمرا ه ساخته و برگوش و قلبشان مهر زده و بر چشمشان پرده می افکند چه کسی جز خدا می تواند این گروه را هدایت کند؟ (جاثیه \23) آدمی براثر پیروی از از هواهای نفسانی از جاده حقیقت به سنگلاخ ضلالت کشانده می شود و جز در خط خواسته های دل، گام بر نمی دارد اینان تنها «هوی »را به عنوان «اله» خویش بر می گزینند و حال آنکه یا «هوی » یا «خدا» و در خدمت هریک از این دو بودن از دیگری بریدن است. علاوه بر این انسانهای که امیال نفسا نیشان جلوی بینش و گرایش آنها را بگیرد از شکوفای فطرت باز می مانند، (سیّد محمد شفیعی، 1367، ص 208\209) اطاعت از خواهشهای نفسانی بینش وگرایش انسان به سوی حق را مسدود کرده و او ازحرکت به سوی شکوفایی فطرتش بازمی دارد، به دلیل اینکه انسان به جز خود و منافع شخصیش چیزی دیگر را درک نمی کند و همه چیز را برای خود می بیند، در نتیجه در تشخیص مسیر حق دچار گمراهی شده و فطرتش شکوفا نمی شود.
4-1-کبر
کبر حالتی است نفسانی که انسان به واسطه آن بزرگی کند و به دیگران بزرگی فروشد. اعمال وآثاری که به سبب آن از انسان صادر می شود تکبر است و ریشة آن به عجب برمی گردد، زیرا عجب یک نوع خودپسندی است. انسان چون کمالی در خود می بیند و دیگران را فاقد آن می بیند احساس برتری می کند و به دیگران بزرگی می کند و این همان کبر است. (امام خمینی ،1389، ص 41) کبر به صورت گرد و غباری سیمای آفتاب درون را می پوشاند و نفس آدمی را تحت تسخیر قرار می دهد و انسان به واسطه آن چشم دلش کور و تاریک می شود و از شکوفای فطرت باز می ماند خداوند در قرآن می فرماید: «ان الذین یجادلون فی ایات الله بغیرسلطانٍ إتیهم إن فی صدور هم إلاّکبر ما هم ببالغه »؛ آنان که بدون برهان به مجادله در آیات خداوند می پردازند، درسینه هایشان جز کبر چیز دیگری نیست. (غافر \56) جدل از کبر سر چشمه می گیرد و کبر چرکی است که صفحات شفاف دل را تیره می کند و انسانی که دلش تیره شد، از شهود حق وگرایش به فضیلت باز می ماند. (جوادی آملی ،1387، ص398) امام صادق (ع)می فرماید: از عظمت وکبر بپرهیزید، چرا که بزرگی مخصوص خداست وکسی که در آن با خدا منازعه کند، خداوند اورا در می شکند و روز قیامت ذلیلش می کند. (حرعاملی، 1414ق، ج 11 ، ص300) بنابراین آدمی به جای اینکه در مسیر حقیقت و فطرت گام بردارد، صفت کبر همانند سیا هی شب دل او را تاریک می کند و مانع شکوفای و رشد فطرت می شود.
5-1-وسوسه های شیطانی
شیطان دشمن اوج گرفتن انسان، مانع راه کمال و سبب اخراج او از بهشت سعادت و مانع مهم پیش روی شکوفایی فطرت است، نحوه تاثیر شیطان بر انسان به صورت تحریک و اقتضا است، کاری که شیطان انجام می‌دهد، تزیین و وسوسه است، یعنی دنیا را در نظر انسان مرتب به زیبایی جلوه می‌دهد و فکر حرکت به سوی خدا و فطرت را از ذهن و دل او خارج می‌گرداند چنانکه خداوند می فرماید: « وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ مَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی و َلُومُواْ أَنفُسَکُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِکُمْ وَ مَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِیَّ»؛ آنگاه که امر خدا فرا رسید، شیطان (خطاب به بدکاران) گفت: خدا به شما وعده داد، من هم وعده دادم و خلاف آن عمل کردم، البته من بر شما سلطه‌ای نداشتم، تنها شما را فراخواندم و شما مرا اجابت کردید، پس مرا ملامت نکنید، خود را سرزنش کنید، من فریادرس شما نیستم و شما هم فریادرس من نیستید. (ابراهیم\22) شیطان با تزیین دنیا در نظر انسان و مشغول ساختن فکر، ذکر، هم و غم او بدان، او را از اهتمام به سعادت باز می‌دارد، انسان که باید مرتب به یاد حرکت خود باشد و برای آن برنامه‌ریزی و همت کند، با انصراف از یاد خدا و مشغولیت به دنیا از حرکت در مسیر فطرت باز می‌ماند، «اسْتَحْوَذَ عَلَیهِمُ الشَّیطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکرَ اللَّهِ»؛ شیطان بر آنان غلبه می‌کند و آنان را از یاد خدا باز می‌دارد»؛ (مجادله \19) همچنین خداوند می فرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَن ذِکْرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ« انتم منتهون»؛ شیطان می خواهد با شراب و قمار میان شما دشمنی وکینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد، آیا شما دست بر نمی دارید؟ (مائده\91) بنابراین وقتی شیطان با وسوسه و فریب دنیا را در نظر انسان زینت داد قلب و روح انسان را به تدربج از یاد خدا دور می کند و این مساله باعث می شود انسان از فظرت اصلی خود بماند.
6-1-جهل
جهالت، از دیگر موانع فردی شکوفایی فطرت انسان و تاریکی دل او می با شد به دلیل اینکه انسان را کور وکر می سازد و باعث می شود بی بصیرت در بیراهه طی مسیر می کند، از نظر اسلام، جهل، آفت شکوفایی انسا نیت و ریشه همه مفا سد فردی و اجتماعی است. (محمدی ری شهری،1378 ، ص 26) در واقع می توان گفت کسی که نسبت به هدف و فطرت ناآگاه است یا ضرورت شکوفایی فطرت را نمی‌داند، هرگز به مقصد نخواهد رسید. کسی که راه حق را تشخیص نداده و تلاشی برای راهیابی نکرده است، هرچه پایدارتر و استوارتر باشد و بیشتر بکوشد در مسیر با طل پیش رفته واز شکو فایی فطرت دورتر می شود چنانکه در روایت آمده است، «کسی که بدون بصیرت عمل کند، مانند کسی است که در بیراهه حرکت می‌کند، سرعت حرکت او، او را دورتر می‌کند»، (کلینی، 1365، ج 1، ص47). مکارم شیرازی هم در این زمینه بیان می کند: جهل، سرچشه اشتباه در تشخیص ارزش ها ست و سبب می شود انسان جاهل آن چه مایه پیشرفت و خیر و برکت است را شر یا ضد ارزش بداند و به عکس آن چه مایه بدبختی او است را عا مل خوشبختی شمارد و این خود، عا مل انواع افراط و تفریط ها ست. ( مکارم شیرازی ،1370، ج1، ص 98) و اما جا هلان دو دسته اند گروهی جاهل بسیط که دانا می با شد به این که جاهل است و اگر هم در تعقیب علم و معرفت برود و تحصیل کند شاعر است و حق را درک می کند، گروهی هم جاهل مرکب هستند که نمی داند ولی تصور می کند که می داند، شعور و درک درستی ندارد حتی جهل خود را هم در ک نمی کند. (طیب، 1378، ج 5، ص 173) نمونه تاریخی این گروه خوارج‌اند که در مسیر باطل خود بسیار مصمم و پایدار بودند، به نظر می‌رسید که این گروه تحت تاثیر کشش‌های مادی و خواسته‌ های غریزی نبوده و می‌خواستند مطابق عقل خود عمل کنند، اما از آنجا که راه درست را تشخیص نداده بودند، بهره‌ای از این مجاهدت و تلاش نصیبشان نشد و از فطرت اصلیشان که قدم نهادن در راه حق و صواب بود با این جهالت دور شدند. بنابرای کسی که گمان می‌کند مقا مات معنوی و روحانی با نافرمانی خدا سازگار است یا گمان می‌کند با ریاضت‌های نا مشروع می‌توان به عوالم بالا راه یافت یا گمان می‌کند، بدون انجام واجبات و ترک امور حرام می‌توان به خدا رسید، هرچه بیشتر تلاش کند از مقصد دورتر می‌شود، وفطرتش نتها شکوفا نمی شود بلکه در بیراهه، گرفتار بی بصیرتی ونااگاهی به مسیر می شود.
بنابراین هر انسانی که با فطرت توحیدی و فضایل فطری آفریده شده است، همان طورکه شناخت عوامل شکوفایی فطرت جهت رشد و استعدادهای فطری او لازم است ، شناخت موانع شکوفای آن نیز ضروری است ، تا با شنا خت آنها به دفع ورفع آنها بپردازد. چراکه سرشت انسان بر پاکی و نورانیت است و ناپاکیها، تاریکیها و زشتیهای او عارضی و بخاطر انحراف می‌‌باشد. شناخت موانع فردی راه شکوفایی سرشت اولیه را باز می‌‌کند. در حدیث آمده است «إِنَّ اللهَ خَلَقَ الخَلقَ جَمیعاً مُسلِمینَ أَمَرَهُم وَ نَهَاهُم وَ الکُفرُ اسمٌ یلحَقُ الفِعلَ حِینَ یفعَلُهُ العَبدُ»، خداوند همه مردم را مسلمان خلق کرده است و آنان را امر و نهی نموده است. و کفر اسمی است که بر عقل انسان هنگامی که آن را انجام می‌‌دهد عارض می‌‌شود. با درك صحيح از فطرت وموانع فردی مى توان به پرورش انسان پرداخت. شناخت فطرت، ضرورتى اجتناب ناپذير است كه در نوع تربيت و شيوه آن، نقش تعيين كننده اى دارد و اگر استعدادهاى فطرى نباشد و موانع فردی شکوفایی آنها شناخته نشود، تربيت معناى مشخصى نخواهد داشت و قابل هر نوع تفسير و توجيهى خواهد بود پس ضروری است تا مهمترین این موانع فردی را بشناسیم.
2- موانع اجتماعی شکوفایی فطرت
انسان افزون بر زندگی فردی نیازمند زندگی گروهی و حیات اجتماعی است چون اجتماعی بودن لازمهِ حیات انسان است، زندگی واقعی انسانی در اجتماع آن است، که انسان بکوشد در کنار برطرف کردن نیازهای اساسی مادی که جز با روابط اجتماعی میسر نمی شود از هدف اصلی که همان بندگی و رسیدن به خداوند در پرتو شکوفایی فطرت است دور نماند بنابراین تاثیر محیط و اوضاع اجتماعی در هدایت و رشد و شکوفایی فطریات او باید به گونه ای باشد تا قدم به قدم در مسیر حق قرار بگیرد و فطرتش شکوفا شود و به مقصد اصلی برسدو موانع اجتماعی که او را از مسیر دور می کنند بشناسد و با یا فتن راههای صحیح به مبارزه با آنها بپردازداما مهمترین موانع اجتماعی عبارتنند از: تعصّب ولجاجت، بی توجهی به احکام تغذیه، خطا در تطبيق ،رسانه های گروهی فاسد، معاشرت با دوستان، طاغوت.

1-1- تعصّب و لجاجت دو مانع بزرگ
یکی از مهمترین موانع اجتماعی در راه شکوفایی فطرت انسان تعّصب وجدل است، اگر كسى بخواهد حق را درك كند تا بتواند زمینه ای شکوفایی فطرتش را آماده کند بايد تسليم حق باشد و از تفسير به رأى و پيشداوريها و پيروى از هواى نفس خوددارى كند، به دلیل اینکه چنا نچه در مبحث قبل بیان شد پیروی از هوای نفس انسان را از مسیر حق دور می کند و یکی از موانع اصلی شکوفایی فطرت انسان است، بدين جهت، در آيات قرآن مجيد و روايات از «جدالِ به باطل» نهى شده و عا قبت سخت و خطرناكى براى مجادله كنندگان به باطل پيش ‏بينى شده است. در آيه سوم سوره حج مى‏خوانيم: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطانٍ مَرِيدٍ»؛ گروهى از مردم، بدون هيچ علم و دانشى، به مجادله درباره خدا برمى‏خيزند؛ و از هر شيطان سركشى پيروى مى‏كنند.» (حج\3) مجادله به باطل در اين آيه شريفه، در رديف پيروى از شيطان سركش آمده است يعنى كسانى كه از طريق جدل، بحث‏ هاى كور و غير منطقى و تعصّب‏آلود دارند، قرين «شَيْطانٍ مَرِيدٍ» هستند. در روايات اسلامى نيز يكى از حجا بهاى مهم در مقابل يقين و رسيدن به حق، همين سخن‏هاى بغض‏آلود و بهانه‏ جويانه و بى‏محتوا و جدال به با طل بيان شده است. در روايتى از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى‏خوانيم: هيچ قوم و جمعيّتى گمراه نشد، مگر به سبب تمسّك به جدال باطل.» (علامه مجلسی، 1414ق، جلد 2، صفحه 138.) طبق اين روايت ضلالت و گمراهى تنها يك عامل دارد و آن بحثهاى غير منطقى و جدال‏آميز است. اما چرا ريشه تمام گمراهى‏ها به جدال به باطل بر مى‏گردد؟ زيرا اگر انسان در مقابل حق تسليم باشد، مناديان حق در دنيا فراوان هستند و براحتى هدايت مى‏شود. امام موسى بن جعفر عليه السلام در پاسخ هارون الرّشيد، كه از آن حضرت موعظه خواسته بود، فرمود: هر آنچه در جهان هستى مى‏بينى موعظه است.» (محمدی ری شهری، بی تا، باب 4120، حديث 21711) يعنى زمين با تمام موجوداتش موعظه است؛ آسمان با همه آنچه در خود دارد موعظه است؛ زمانها و مكانها موعظه هستند؛ حوادث تلخ و شيرين موعظه است؛ آرى، همه اينها موعظه است، به شرط آن كه چشمى باز و گوشى شنوا داشته باشيم بنابراين، حق براى حقيقت‏ جويان و طالبان حقيقت، مخفى و پنهان نيست و كسانى كه گمراه مى‏شوند خود مشكل دارند و دچار بيمارى جدال به باطل هستند. و روشن است كه در آنچه گفته شد تفاوتى بين مباحث دينى و اخلاقى و سياسى و مانند آن نيست؛ منشأ جنگ مطبوعات در محدوده مسائل سياسى نيز همين مطلب است كه نمى‏خواهند تسليم حق باشند و هر كس مى‏خواهد پيشداوريهاى خويش را حاكم كند وگرنه تشخيص حق در مسائل سياسى نيز آن‏ قدر مشكل و آفتاب حقيقت آنچنان پنهان نيست، ولى هنگامى كه پاى تعصّبها و منافع شخصى و حزبى به ميان آيد، حقّ و حقيقت پنهان مى‏گردد ( آيت الله مكارم شيرازى، 1386 ش،ص) با توجه به مطالب بیان شده جدل در هر زمینه ای که باشد باعث یک نوع غرور می شود که انسان را به قضاوتهای باطل می کشاند ونور فطرت را در درون جان انسان تاریک می کند.
2-1-بی توجهی به احکام تغذیه
یکی از عواملی اجتماعی که بر اعمال انسان بسیار تأثیرگذار است و ممکن است مانعی مهم پیش روی شکوفای فطرت انسانها باشد، بی توجهی به احکام تغذیه است. شاید در ابتدا باعث تعجب شود که عا ملی مانند نوع تغذیه بعنوان یک مانع اجتماعی تأثیرگذار در رفتار انسان ذکر شده است، ولی با کمی دقت در آیات و روایات مشاهده می کنیم که از جمله دستورات که در اسلام وجود دارد، احکام مربوط به خوردنیها و آشامید نیها است چنانکه خداوند در این آیه می فرماید: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ؛ وَ کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالاً طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ»؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! چیزهاى پاکیزه را که خداوند براى شما حلال کرده است، حرام نکنید! و از حدّ، تجاوز ننمایید! زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمى‏دارد؛ و از نعمتهاى حلال و پاکیزه‏اى که خداوند به شما روزى داده است، بخورید! و از مخالفت خداوندى که به او ایمان دارید، بپرهیزید ( مائده 87\و88 ). در آیه اول حرام دانستن غذاهای حلال را عصیان وخروج از حدود الهی شمرده شده و در آیه دوم انسان به استفاده از نعمتهای حلال و پاک الهی فراخوانده شده است و پس از آن انسان را به تقوا سفارش می کند که نشان دهنده تأثیر فراوان غذاهای حلال و حرام بر ایمان است. در احادیث فراوانی نوع غذا از نظرحلال و حرام بودن آن و تأثیرخوراکی ها بر رفتار انسان مورد توجه قرار گرفته شده است؛در کتابهای روایی بابی به نام باب الاطعمه (خوراکی ها) وجود دارد که نشان دهنده اهمیت نوع تغذیه می باشد تغذیه سالم و پاک به اندازه ای مهم است که رسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلم یکی از شرایط استجابت دعا را اجتناب از غذای حرام می داند و می فرماید: کسى که دوست دارد دعایش مستجاب شود، طعام و کسب خود را از حرام پاک کند. (ابن فهد حلی،1407،ص139). همانطور که استفاده از غذای پاک ومناسب سبب تعادل رفتار انسان می شود، کنار گذاشتن آنها نیز باعث ایجاد اختلالاتی در رفتار انسان می شود، که این اختلالات ممکن است بصورت عادات ناپسند، موجب انحراف اخلاقی گردد و مانع شکوفایی فطرت انسان گردد. بنابراین توجه به نوع تغذیه در راه شکوفایی فطرت بسیار مهم است ؛ در قرآن ؛زیرا غذای حرام همانند حجابی از درخشش نور فطرت جلوگیری کرده در نتیجه انسان به جای پیمودن مسیر حق به بیراهه کشیده می شود واگر به این اصل اساسی توجه نشود ممکن است تا مدتی طولانی در این وادی خاموشی بماند .
3-1-خطا در تطبيق
خيلي از انسان‌ها به اقتضاي فطرت خداگرايي به سوي معبود سوق داده مي‌شوند؛ اما موجودات ديگري را جايگزين خدا مي‌كنند و به راحتي متوجه و اشتباه خود نمي‌شوند؛ مانند اين‌كه غريزه و حس مكيدن در نوزاد وجود دارد؛ اگر پستانك در دهن او گذاشته شود، با همان غريزه به مكيدن پستانك اقدام مي‌كند؛ يعني گرفتار خطا در تطبيق مي‌شود. معبودهاي دروغين و گرايش به رقيب‌هاي خدا، همگي سرچشمه گرفته از همان فطرت خداخواهي است؛ ولي هرگاه گرفتار خطر و دست او از ابزار مادي قطع شود و ناتواني معبودهاي خيالي را درك كند، فطرت اوبيدار و فعال خواهد شد و به سوي خدا مي‌رود. آيت الله جوادي آملي در اين باره مي‌گويد: انسان عادي، گرفتار خطاي در تطبيق است. خيال مي‌كند فلان مقام يا فلان مال يا فلان چيز كمال مطلق او است. وقتي به او مي‌رسد، مي‌بيند سير نشده و بالاتر از آن يك قله ديگر هست و به آن هم نائل مي‌گردد؛ ولي سير نمي‌شود؛ اما در حال خطر مستقيماً آن حقيقت مطلق راستين را مي‌طلبد. مستقيماً به مبدئي تكيه مي‌كند كه نظام هستي در اختيار اواست. مستقيماً به قدرتي تكيه مي‌كند كه عجز پذير نيست چون همه قدرت‌ها و علت‌ها واسباب صوري و ظاهري او منقطع شده است. (جوادي آملي، 1366، ص70). گرايش به معبود نامتناهي و تكيه برمبدأقدرتمند وتدبیرکننده همه موجودات ورهای بخش درصحنه ها گوناگون، در نهاد و آفرينش همه انسان‌ها وجود دارد؛ اما اين گرايش فطري اگر هدايت و راهنمايي نشود، ممكن است در تطبيق به انحراف رفته، سراب را به جاي آب، و مخلوق را به جاي خالق قرار دهد و مطلوب مجازي را جايگزين مطلوب حقيقي كند و نتواند از فطرتش در مسیر اصلی آن بهره گیرد وبه جای اینکه به شکوفایی آن بپردازد رفته رفته از آن دور ودور تر می شود.

4-1-رسانه های گروهی فاسد
یکی دیگر از موانع اجتماعی شکوفایی فطرت که بسیار مهم وحیاتی است رسانه ها ی فاسد می باشد به دلیل اینکه نقش اصلی این رسانه ها باطل اینست که چهر های حق را مخدوش کرده و به جای آن با طل را حق نشان دهند که نتیجه ای این وارونگی چیزی جزء دور کردن انسان از فطرت خدادی نیست، ابزارهایی که امروزه پیام رسان و سازنده افکار و عقاید انسان ها هستند و در مقیاس جمع و باطل عمل می کنند و هر گونه اطلاعات مضرّ در اختیار تمام مردم قرار می دهند رسانه های نوشتاری و در مقیاسی به مراتب گسترده تر رسانه های سمعی و بصری هستند، کتاب، روزنامه، مجله و دیگر اشکال متفاوت آن در زمره رسانه های نوشتاری به شمار می آیند و رادیو، تلویزیون، شبکه جهانی اینترنت، سینما، کامپیوتر از رسانه های سمعی و بصری می باشند و تردیدی نیست که گروه رسانه های سمعی و بصری گسترده ترین و رایج ترین و پر نفوذترین و درعین حال خطرناک ترین پیام آوران و پیام رسانان در عصر حاضر هستند. (مصباح یزدی، 1378 ،ص11) این رسانه ها، با ترویج فرهنگ آلوده خویش از راه اشاعه تفکر مبتذل مادی و نشان دادن مظاهر فریبنده دنیای صنعتی در فرهنگ اصیل اسلامی رخنه کرده تا ارزش ها و باورهای دینی را سست نمایند و اندک اندک ریشه اعتقادات انسان ها را بخشکاند. (بجستانی،1374 ، ص92تا168) و پیامدهای منفی این وسائل ارتباط جمعی منحرف کننده، تزلزل خانواده، افزایش جنایات جنسی، گسترش فحشاء و فساد اخلاقی، آدم کشی مجاز و قربانیان بی گناه، از خود بیگانگی و بیگانه باوری، تخریب عقیده، مدپرستی، انحراف در جهت گیری سیاسی، مصرف زدگی، رکود فعالیت ها و غیره می باشند (، همان ،ص 144) بنابراین رسانه های فاسد مهمترین حوزه از وجود انسان که همان اعتفادات می باشد را نشانه گرفتتند چرا که صاحبان این رسانه ها به خوبی در یافته اند که تخریب این حوزه مساوی است با پیروی انسان از با طل و هر چه که انسان بیشتر در این مسیر گام بردادرد به موازات آن از شکوفایی فطرت دور می ماند.
5-1-معشرت با دوستان
یکی دیگر از موانع تأثیر گذار اجتماعی در مسیر شکوفا نشدن فطرت انسانها، دوستان انسان هستند. همانطورکه انسانهای پاک می توانند سبب هدایت انسانهای گمراه شوند، افراد آلوده هم می توانند سبب آلودگی و گمراهی انسانهای پاک شوند. و سبب فراموشی آنها از یاد خدا شوند. در سوره فرقان به این نکته اشاره شده است «وَ یَوْمَ یَعَضٌ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سبیلاَ - یا وَیْلَتى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلاً- لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً»؛ و به خاطر آر روزى را که ستمکار دست خود را از شدّت حسرت به دندان مى‏گزد و مى‏گوید: (اى کاش با رسول خدا راهى برگزیده بودم - اى واى بر من، کاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نکرده بودم - او مرا از یادآورى حق گمراه ساخت بعد از آنکه یاد حق به سراغ من آمده بود! و شیطان همیشه خوارکننده انسان بوده است. (فرقان \27 تا 29) امام علی علیه السلام نیز در نهج البلاغه به این مسأله اشاره کرده ومی فرماید: نشست و برخا ست کردن با مردم هواپرست و غافل از خدا، فراموشی ایمان است(نهج البلاغه، خطبه 86، ص117) ،امام صادق با استفاده از گفتار پیامبر می فرماید: با بدعتگذاران رفاقت نکنید و با آنها همنشین نشوید که نزد مردم همچون یکى از آنها خواهید بود! (ثقت الاسلام کلینی،1365ش، ج2، ص375) رسول‏خدا (ص) فرمود: انسان پیرو دین دوست و رفیقش مى‏باشد(همان، ص375) بنابراین همنشینی با دوستان و همنشینان منحرف و مشاوران گمراه می توانند تشخیص انسان را دگرگون سازند و فکر او را بدزدند و در نتیجه راه وصول به حق را به روی او ببندند و واقعیت ها را چنان دگرگون نشان دهند که انسان در عین گمراهی خود را در زمره هدایت یافتگان ببیند و نتواند گامی اساسی در راه شکوفایی فطرتش بردارد.
6-1-طاغوت
طاغوت به عنوان یکی از موانع اجتماعی شوفایی فطرت به حساب می آید به دلیل اینکه طاغوت به هر عامل صاحب اختیار خارجی گفته می‌شود که با استفاده از اختیار گسترده خود دایره اختیار دیگران را در رشد و تعالی محدود می‌سازد و آنان را از مسیر هدایت و رشد شکوفای فطرت باز می‌دارد، کار طاغوت، صدّ از سبیل یعنی بازداشتن از راه، یا راهزنی است و وظیفه ما مقابله با طاغوت و کفر بدان، یعنی از تحت ولایت و سرپرستی او خارج و با او درگیر شدن، خداوند متعال می فرماید : «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»؛ اطاعت از طاغوت و تسلیم بی‌قید و شرط در برابر او در زبان قرآن کریم عبودیت نامیده شده است،(بقره \256) «والَّذینَ اجْتَنَبُوا الطّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَأَنابُوا إِلَی اللّهِ لَهُمُ الْبُشْری َبَشِّرْعِبادِ»؛ (زمر\17) عبادت در مفهوم قرآنی، پیروی، تسلیم و اطاعت مطلق است در برابر یک قدرت واقعی یا پنداری از روی رغبت یا از سر اجبار، همراه با حسن تقدیس و ستایش معنوی یا بدون آن و توحید قرآنی درست نقطه مقابل این شرک است؛ همه این آلهه‌ها و معبودان را نفی کردن، ‌تسلیم آنان نشدن، در برابر سیطره قدرت آنان مقاومت کردن، دل از رعایت آنان بریدن و سرانجام بر نفی و طرد آنان کمر بستن و با همه وجود تسلیم خدا شدن، پیامبران الهی همواره مردم را به ستیزه و پیکار در برابر طاغوت‌ها و نفی شرک فرا می‌خواندند. بنابراین طاغوت می تواند به عنوان یک مانع مهم اختیار را از انسان بگیرد و انسان را مجبور به اطاعت و تسلیم در برابر غیر خدا کند و نتیجه این تسلیم در برار غیر خاموشی نور فطرت خداجوی انسان و دور شدن از خداوند می باشد.

نتیجه گیری:
فطرت امری ذاتی و جزئ از سرشت انسان است که به بعد روحی و معنوی او مربوط می شود، و خداوند در درون او به ودیعه نهاده است. این امر ذاتی اگر به درستی در مسیر اصلی خود قرار گیرد و عواملی که باعث شکوفایی آن و عدم شکوقایی آن می شوند شناسایی شوند، می تواند انسان را به هدف اصلی خود که اوج کمال انسانیت است برساند و مصداق احسن الخالقین گردد اما باید بدانیم، لازمه فطری و ذاتی بودن امری، آن نیست که در همه افراد و در همة حالات ظهور و بروز داشته باشد، مانند علاقه به زیبایی که گاهی با سرگرمی به امور دیگر مورد غفلت قرار می‌گیرد. با اینکه امور فطری ذاتی انسان وگرایش دهنده انسانها به سوی حق هستند، اما انسان افزون بر عقل و فطرت که سرچشمه گرفته از بعد روحانی او است، بُعد جسمانی و گرایش‌های مادی و غرایز حیوانی نیز دارد و بین این دو بُعد جنگ و نزاع سختی برقرار است؛ جنگ و جبهه‌ای که شخصیت و ارزش هر انسانی به آن وابسته است؛ بدین لحاظ، جهاد اکبر نامیده شده. هر گاه در نبردِ گرایش‌های انسانی و عقلانی با میل‌ ها و جاذبه ‌های حیوانی و غرایز، غلبه و پیروزی را بُعد حیوانی و غرایز به دست آورند، فطرت انسانی و گرایش‌های عقلانی تحت تاثیر قرار گرفته، کارایی لازم خود را (گرچه به صورت موقت) از دست می‌دهند و ممکن است براثر موانع فردی واجتماعی از مسیر اصلی خود منحرف شود و درنتیجه انسان نتواند مسیر درست را تشخیص دهد وگمراه گردد. در واقع می توان گفت، عدول از فطرت و متجلی نشدن آثار آن معلول علل و موانع گوناگونی است که برخی از این عوامل فردی و برخی دیگر اجتمای می باشد موانع فردی؛ (غفلت ، حب دنیا ، خودبینی و هواپرستی، کبر ،وسوسه های شیطا نی ،جهل. است). و موانع اجتماعی؛ (تعصّب ولجاجت، بی توجهی به احکام تغذیه، خطا در تطبيق ،رسانه های گروهی فاسد، معاشرت با دوستان، طاغوت. ) می باشند.

منابع ومآخذ
قرآن کریم
1. حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس، من جواهرالقاموس،محقق ومصحح: علی، هلالی وسیری، بیروت، دارالفکر،چاپ اول، 1414ق.
2. جعفری، محمدتقی؛ ترجمه وتفسیر نهج البلاغه، تهران، دفتر نشرفرهنگ اسلامی، 1373ش.
3. جوادی آملی، عبدالله؛ فطرت در قرآن، محقق: مصطفی پور، محمد رضا، قم، نشر اسراء، چاپ5، 1387ش.
4. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ فرآن، بیروت، دارالقلم، چاچ اول، 1412ق.
5. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن(علم و معرفت)، قم، مدرسه الامام امیرالمؤمنین، 1370.
6. ابن اثیرجزری، مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث والاثر، محقق ومصحح: طناحی، محمود محمد، قم، موسسه اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1367ش.
7. محمدی ری شهری، محمد، خردگرایی در قرآن و حدیث، ترجمه مهدی مهریزی، قم، دارالحدیث، 1378.
8. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم المقاییس اللغه، محقق ومصحح: هارون، عبدالاسلام محمد، قم، مکتب اعلام الاسلامی، چاپ اول، 1404ق.
9. طیب، عبدالحسین، تفسیر اطیب البیان، تهران، انتشارات اسلام، 1378.
10. مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن،قم، انتشارات آموزشی پژوهشی امام خمینی، 1377.
11. شیروانی ،علی ، سرشت انسان (پژوهشی درخداشناسی فطری)، قم، انتشارات معارف، چاپ اول، 1376ش.
12. جوادی آملی، عبداله، تفسیر موضوعی قرآن کریم (مراحل اخلاق در قرآن)، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1378ش.
13. فیومی، احمد ابن محمد، المصباح المنیر ، قم، دارا لحجرت، 1372ق.
14. ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب،محقق ومصحح: میردامادی، جمال الدین، بیروت، دارالفکرللطباعه ، چاپ سوم، 1414ق.
15. طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات جامعه ی مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ5، 1417ق.
16. ابن فهدحلی،عدت الداعی، قم، انتشارات دارالکتب الاسلامی، 1407ق.
17. کلینی ،محمد یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش.
18. خمینی، روح الله، چهل حدیث، قم، مرکز نشر هاجر(وابسته به مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران) چاپ اول، 1389ش.
19. مصباح یزدی، محمدتقی، تهاجم فرهنگی، قم، نتشارات آموزشی پژوهشی امام خمینی، 1378.
20. مدنی بجستانی، محمود، فساد صلاح تهاجم فرهنگی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374.
21. جوادی آملی ، عبدالله، تفسیر موضوعی، قم، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1366ش،
22. شفیعی، محّمد، پژوهشی پیرامون فطرت مذهبی انسان، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1367.
23. علامه مجلسى، محمد باقر، بحارالأنوار، بیروت - لبنان، انتشارات مؤسسة الوفاء، 1404 ق.
24. حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، ا نتشارات ‏مؤسسه آل البیت علیهم‏السلام 1414ق.
25. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم. دارالحدیث، چاپ اول، بی تا،
26. مكارم شيرازى، ناصر، آيات ولايت در قرآن - قم، چاپ سوم، 1386 ش.
27. جوادی آملی، عبدالله، فطرت در قرآن، محقق: مصطفی پور، محمد رضا، قم، نشر اسراء، چاپ سوم، 1384ش.

 نظر دهید »

نگاه تطبیقی به آثار توسل از منظر شیعه و وهابیت

24 خرداد 1396 توسط نورالزهرا ساری

چکیده
انسان موحد در فراز و نشیب¬های زندگی خود در جهت رفع مشکلات مادی و معنوی و رسیدن به کمال به انبیا و اولیای الهی متوسل شده و از آنها مدد جسته، خداوند نیز به سبب حرمت و مقام این بندگان صالح آنان را در نیل به هدف یاری کرده است. مقالۀ حاضر در پی پاسخ به این سوال که نگاه تطبیقی به آثار توسل از منظر شیعه و وهابیت چگونه تبیین شده است؟ به روش توصیفی- تبیینی انجام شده؛ از این رو با جستجو در کتابخانه¬ها و مطالعه و بررسی متون دینی و کلامی و پژوهش¬های همسو این نتیجه حاصل شد که با توجه به اختلافاتی که در سده¬های اخیر در مورد مسأله توسل میان فرقه وهابیت و شیعیان پدید آمده موجب شده نگاه این دو گروه به آثار توسل نیز متفاوت باشد. مذهب تشیع توسل به اولیای الهی را جایز دانسته و معتقداست توسل به پیشوایان دین،علاوه بر آثار دنیوی مانند کسب عبودیت و تقرب به خداوند، استجابت دعا، رهایی از مشکلات و… اثر اخروی نظیر آمرزش گناهان ونیل به فلاح و رستگاری را نیز به ارمغان می آورد. فرقه وهابیت هم گرچه اصل توسل را پذیرفته و برخی از آن را جایز دانسته، اما با برخی از گونه¬های آن مخالفت نموده و برای آن آثاری چون شرک، بدعت، حرمت ازدواج و… قائل شده است.
کلیدواژه
توسل، وهابیت، بدعت، شرک


مقدمه
عالم هستی بر اساس نظام اسباب و مسبّبات استوار شده و تمسّک به سبب¬ها برای رسیدن به کمالات، لازمه¬ی این نظام است. ازاین¬رو از جمله راه¬هایی که می¬تواند هر انسانی را در مسیر تحصیل کمالات مادی و معنوی کمک نماید توسل می¬باشد، این مساله در فرقه وهابیت و مذهب تشیع با آراء و نظرات متفاوتی مواجه شده است؛ سوالی که در صدد پاسخگویی به آن هستیم این هست که آثار توسل در مذهب تشیع و فرقه وهابیت چگونه می باشد؟
از آنجایی¬که شیعیان همواره در فراز و نشیب¬های زندگی خود به بزرگان و اولیای الهی متوسل می شوند و از این بزرگواران در هموار شدن سختی ها مدد می¬جویند لذا تبیین و بررسی آثار توسل در میان شیعیان و فرقه وهابیت از ضرورت برخوردار است. تا روشن گردد که توسل فقط در زندگی دنیوی موثر است و یا در زندگی اخروی نیز راه گشاست و در آموزه های دینی شیعیان چه آثاری را برای وسیله قراردادن پیشوایان دین به درگاه الهی مورد توجه قرار گرفته که به سبب آن این امر در میان تشیع جایگاهی بس رفیع دارد، و فرقه وهابیت که به شدت مخالف متوسل شدن به اولیای الهی در عالم برزخ است چه آثاری را برای این مسأله قائل شده اند.
این مقاله که با روش توصیفی- تبیینی و جستجو در کتابخانه¬ها و مطالعه و بررسی متون دینی و کلامی انجام شده در ابتدا به مفهوم شناسی واژه توسل و وهابیت پرداخته و در ادامه آثار توسل در مذهب تشیع و همچنین آثار توسل در فرقه وهابیت مطرح گردیده است.
با مطالعه و بررسی کتاب ها و پژوهش های مختلف این نتیجه حاصل شد که کتاب واثر پژوهشی به طور مستقل به این موضوع نپرداخته، اما بعضی از نویسندگان از جمله: لاجوردی در کتاب اثر توسل در زندگی (1391) در بخش¬هایی از تالیفات خود، اشاراتی به موضوع فوق داشته است. اما آنچه این تحقیق را از دیگر پژوهش ها متمایز می سازد، جمع آوری منسجم مطالب در باره این موضوع می باشد.

مفهوم شناسی
1- توسل
واژه «تَوَسُّل» بر وزن «تَفَعُّل»(مصطفوی، 1368ش، ج13، ص108) از ماده«وَسَلَ»(راغب اصفهانی، 1412ق، ج1، ص871) است. الْوَسِيلَةِ: هِىَ مَا يُتَقَرَّبُ بِهِ إِلَى الشَّى‏ءِ، وسیله چیزی است که به سبب آن تقرب به چیزی حاصل می شود.(فیومی، 1414ق،ج2،ص660)
ابن منظور معتقد است که توسل، در اصل آن چیزی ست که به وسیله آن به چیزی برسد و به سبب آن مقرب و نزدیک شود و منظور قرب الی الله است.(1414ق، ج11،ص724)
غالب لغت شناسان مانند طریحی (1375، ج5، ص491)، ابن فارس(1404ق، ج6، ص110) و قرشی (1412ق، ج8، ص218) نیز درباره توسل همان معنای پیشین را بیان نموده اند.
توسل در اصطلاح عبارت است از خواستن حقیقی از حقیقت وجودی انسان هایی برگزیده و کامل برای وساطت در امر خیری مربوط به دنیا یا آخرت. (مناقب، 1390ش، ص63)
توسل، وسيله قرار دادن ذات و مقام اولياي الهي براي تقرب به خدا و رسيدن به حاجت است.(جوادی آملی، 1383ش،ص595)
از نظر راغب اصفهانی(همان، ج5، ص455) و علامه طباطبایی (1374ش، ج5، ص535) توسل و تمسک به وسیله، رسیدن به چیزی با رغبت است و حقیقت وسیله به سوی خدا، مراعات راه او با علم و عبادت و پیمودن راه شریعت است و آن، وسیله ارتباطی و اتصال معنوی میان بنده و پروردگار است.
متکلمین نیز در مورد معنای توسل معتقد اند که بنده، چیزی را به پروردگارش تقدیم کند تا آن، وسیله ای به سوی خدا گردد، به منظور اینکه دعای او مورد قبول واقع شود و به اجابت برسد و در نتیجه آن بنده به مطلوب خویش نائل گردد.(سبحانی، 1374ش، ص181)
2- وهابیت
فرقه وهابیت فرقه ای است که افکار آن از شخصی به نام ابن تیمیه سرچشمه گرفته است و با گذشت زمان مدیدی افکارش توسط شخصی به نام محمد ابن عبدالوهاب به عنوان فرقه وهابیت پایه ریزی شد.
احمد بن تيميه حرانى دمشقى در سال 662 ه.ق در منطقه اى به نام حرّان ديده به جهان گشود و در سال 726 ه.ق درزندان دمشق ديده از جهان فرو بست. و از سال 698 به بعد به نشر افكار خود پرداخت وچيزى نگذشت كه آراء وى به وسيله دانشمندان و محققان معاصر خود مورد انتقاد قرار گرفت، مناظرات علما با وى سبب شد كه انديشه هايش، در انزوا قرار گرفته و نتواند حركت چشمگيرى را پديد آورد و افكار وى جز در لابه لاى كتابهاى او و نوشته هاى شاگردش ابن قيم الجوزيه (691 - 751) در جايى به چشم نخورد. امّا با مرور چهار قرن، بار ديگر محيط اسلامى با افكار او روبرو گرديد، زيرا محمد بن عبدالوهاب نجدى به تجديد حيات اين مكتب پرداخت و به اشاعه آن همت گمارد. (سبحانی، 1388ش، ص10)پیروان شیخ عبدالوهّاب، به عنوان فرقه ای مذهبی هستند که احکام قرآن را بنابر استنباط خود اجرا می کنند و بسیاری از شعائر مسلمانان را بدعت و ضلالت می¬دانند و نیز ساختن بُعقه های مجلل بر قبور ائمه و طواف و بوسیدن ضریح و… را روا نمی-دانند.(دهخدا، 1373ش، ج31،ص823)
آثار توسل در مذهب تشیع
توسل به اولیا و بزرگان آثار و برکات بسیاری را در زندگی دنیوی و اخروی انسان به دنبال دارد و در این مجال به برخی از مهمترین آنها پرداخته می¬شود.
آثار دنیوی
با توجه به اسباب و وسائلی که بیان شد اگر انسان در زندگی دنیوی خود وسیله ای از وسائل را نزد خداوند واسطه قرار دهد آثار و نتایجی را به همراه دارد که برخی از آنها عبارتند از:
1ـ کسب عبودیت و تقرب به خداوند
از دیگر آثار مهم توسل به اولیای الهی تقرب به خداوند می باشد. خداوند به صراحت می فرماید برای کسب تقرب در پی وسیله ای باشید.«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ…؛ ای کسانی که در زمره مؤمنین در آمده اید، از خدا پروا داشته باشید، و در جستجوی وسیله ای برای نزدیک شدن به ساحتش برآئید.»(مائده، 35)
انسان با اطاعت خداوند و شناخت امام و تبعیت از او و نیز با ترک گناهان می¬تواند به خداوند تقرب جوید و این همان معنای توسل کردن و وسیله است که هنگام تقرب به چیزی مورد استعمال قرار می گیرد.(فیض کاشانی، 1415، ج2، ص33) امام علی (علیه السلام) نیز در دعای بعد از زوال می¬فرماید:«اَللّهُمَّ … اَتقرّبُ اليكَ بِمُحَمّدٍ عَبدِك وَ رَسولِك و اَتَقَرَّبُ اليكَ بِمَلائِكَتِكَ اَلمُقَرَّبينَ وَ اَنبِيائك المُرسَلين‏؛ خدايا… به تو تقرب جويم به وسيله محمد و بنده و رسول تو، و بتو تقرب جويم بوسيله فرشتگان مقرب درگاهت، و پيامبران مرسل تو»(سماهیجی، 1396ق، ص377) همچنین در مناجات آن حضرت آمده است که : « بِذِمَّةِ الْإِسْلامِ أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ وَ بِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ أَعْتَمِدُ إِلَيْكَ وَ بِحُبِّي النَّبِيَّ و بِحَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ ؛ من به عهد و پيمان دين اسلام بدرگاهت توسل جويم، و بحرمت قرآن (كريم) بر تو تكيه و اعتماد كنم، و بحق محمد و خاندان محمد بدرگاهت تقرب جويم‏.»(همان، ص149)
2ـ استجابت دعا
از آثار مهم توسل آن است که انسان با واسطه قرار دادن معصومین می¬تواند خواسته ها و حاجات خویش را به اجابت نزدیک کند و با فراهم آمدن شرایط استجابت، به مقصودخویش دست یابد. البته توجه به این نکته ضروری است که انسان نباید فقط در زمان گرفتاری ازمعصومین یاد کند و ایشان را فقط واسطه ای برای درمان دردها و حل مشکلات خویش بداند.(لاجوردی، 1391ش، ص25) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و السلّم) می¬فرماید: « خداوند عزوجلّ مى‏گويد: اى بندگان من!آيا اتفاق نيفتاده كه فردى از شما حاجت¬هاى بزرگى بخواهد كه شما آن حوائج را نمى‏دهيد مگر اينكه محبوب ترين خلق نزد شما را حاضر كند و شما به احترام آن شفيع محبوب و دوست داشتنى درخواست¬هاى او را بدهيد؟آگاه باشيد و بدانيد كه با كرامت ترين و برترين خلق نزد من، محمد و برادرش على و پس از آن ائمه هستند، آنانى كه وسيله تقرب به من مى‏باشند. آگاه باشيد كه هر كس حاجت مهمى دارد و مى‏خواهد نفعى به او برسد يا مشكلى برايش پديد آمده و خواهان دفع ضرر آن است، اگر مرا به محمد و آل پاكش بخواند، حاجتش را برآورده مى‏سازم‏.» (ابن فهد حلی، 1407ق، ص163)
امام علی (علیه السلام) نیز ضمن دعا در پیشگاه خداوند عرضه می¬دارد:« اَللّهُمَّ اِنّي اَساَلُكَ وَاَنَّكَ ما تَشاءُ مِنْ أَمْر يَكُونُ، وَ اَتَوجَّهُ اِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ مُحَمَّد نَبِيِّ الرَّحْمَةِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ الطّيّبين الأخيار يا مُحَمَّدُ اِنّي اَتَوَجَّهُ بِكَ اِلَى اللَّهِ رَبِّكَ وَ رَبّي في قَضاءِ حاجَتي؛ خدايا از تو خواهم، و تو چنانى كه هر چه را بخواهى انجام مى‏شود، و بدرگاه تو رو كنم بوسيله پيامبرت محمد- پيامبر رحمت- كه درود خدا بر او و بر خاندان‏ پاك و برگزيده‏اش باد، اى محمد! من بوسيله تو بدرگاه خدا- كه پروردگار تو و پروردگار من است- رو كنم در مورد برآورده شدن حاجتم.»(سماهیجی، همان، ص533)
امام حسن عسکری(علیه السلام) نیز دراین باره می¬فرمایند:«خداوند سبحان می فرماید اگرکسی حاجتی داشته باشد و آن کسی را که در نزد شما محبوب است واسطه قرار دهد شما حاجت او را برآورده می¬کنید.پس بدانید که محبوب ترین مردم و گرامی ترین بندگانم در نزد من،محمد و دوست و ولی ام علی هستند. لذا هر کسی حاجتی از من بخواهد و آن دو و عترتشان را در نزد من واسطه قرار دهند ، درخواست آنان را رد نمی کنم، من چگونه دعای چنین شخصی را رد کنم، در حالیکه دوستم و وصی ام و ولی ام و روحم و نورم و آیات رحمتم و نعمتم را واسطه قرار داده است؟ بدان که آن ها را از نور عظمت خودم آفریدم و آن ها را اهل کرامت و ولایت خودم قرار داده ام. پس هر کسی به واسطه آن ها از من چیزی بخواهد، در حالیکه حق و مقام آن ها را می شناسد، من اجابت دعای آن شخص را بر خود لازم کرده ام و این اجابت،حقی است که بر عهده من قرار دارد.» (حر عاملی، 1409ق، ج7، ص102)
3ـ شکوفایی استعدادها
بی شک توسل به اولیای الهی، سعه ی صدر و مناعت طبع را برای انسان به ارمغان می¬آورد. توسل سبب می-شود فرد از سلوک و ویژگی¬های پیشوایان دین بهره مند شود؛ از سوی دیگر توسل به امامان زمینه ی تقرب به خداوند را فراهم می سازد. اگر در عمل و گفتار و شئون زندگی به ائمه ی اطهار اقتدا کنیم و راه درست را بپیماییم،آنچه خداوند به آن بزرگواران عنایت فرموده است، به ما نیز ارزانی خواهد داشت. بنابراین توجه و توسل به ائمه، انسان را برای دستیابی به کمال و سلامت نفس و شکوفایی استعدادها آماده می¬کند؛ چراکه توجه و توسل،زمینه ساز تعدیل امیال و خواسته¬های انسانی است؛ انسانی که مستعد حرکت در مسیر کمال است.(لاجوردی، همان، ص25)
با نگاهی در زندگی عرفا و علما در می¬یابیم که یکی از مراحل سیر و سلوک و کسب مقامات عالیه خود را توسل می¬دانند.از جمله صفات بزرگ علامه طباطبایی، علاقه فروان او به خاندان پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بود و فعالیت¬های شبانه روزی علمی، او را از توسل و عرض ادب به پیشگاه مقام رسالت و ولایت باز نمی¬داشت و موفیقت خویش را مرهون همین توسلات می¬دانست.(جمعی از نویسندگان، 1361ش، ص37)در بیان حالات فیلسوف بزرگ صدرالمتالهین نیز وارد شده است هنگامیکه در کهک اقامت داشت و به بررسی مسائل فلسفی می¬پرداخت، گهگاه از کهک به قم می¬آمد و برای حل مشکلات علمی خود از روح مقدس حضرت معصومه (علیه السلام) استمداد می¬جست. چنین کاری از این این فیلسوف بزرگ اسلامی بعید نیست ،چراکه وقتی حکمای یونان به استخوان های ارسطو اینگونه اعتقاد داشتند و معتقد بودند که آمدن بر سر قبر ارسطو بر عقل و ذکای ایشان می¬افزاید جای تعجب نیست از حکیمی الهی و فیلسوفی امامی که هر گاه مسئله ای علمی برایش مشکل شود، از چند فرسخی قم به قصد تشرف به آستان حضرت معصومه (علیه السلام) که مهبط فیوضات ربانیه و تجلیات سبحانیه است، حرکت کند، برای آنکه علوم بر او افاضه شود و مسائل عمیق و مشکل علمی و فلسفی کشف شود. (مختاری، 1391ش، ص160)
4ـ رهایی از مشکلات
احادیث فراونی براین نکته دلالت دارند که به وسیله اهل بیت پریشانی برطرف و مشکلات حل می¬شود. در زیارت امامان معصوم(علیه السلام) میخوانیم: « يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّر؛ بوسيله الطاف شما غبار اندوه از دل¬ ها زدوده میشود، و سختى زندگى و بدى حال برطرف می¬گردد.» (ابن بابویه، 1413، ج2، ص615)در زیارت امام حسین (علیه السلام) وارد شده: «بِكُمْ يَكْشِفُ اللَّهُ الْكَرْب؛خداوند به سبب شما گرفتاری¬ها را برطرف می¬کند.»(کلینی، 1407، ج4، ص577)
پیامبران الهی نیز برای حل گرفتاری¬های خود به انوار ائمه (علیه السلام) توسل جسته اند: وقتی آدم مرتکب خطا شد گفت: خدایا از تو درخواست می¬کنم به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین از خطایم درگذر خداوند به واسطه¬ی این دعا او را آمرزید. خداوند در آیه 37 سوره بقره در این¬باره فرموده: «فَتَلَقَّی ءَادَمُ مِن رَّبِّهِ کلِمَتٍ فَتَاب عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّاب الرَّحِیمُ؛ سپس آدم از پروردگار خود كلماتى دريافت داشت و با آنها توبه كرد وخداوند توبه او را پذيرفت، خداوند تواب و رحيم است.» (حر عاملی، همان، ج7،ص99)حضرت نوح (علیه السلام)، ابراهیم (علیه السلام)، موسی (علیه السلام) (همان، ص100)، عیسی (علیه السلام) (همان، ص103) برای نجات از گرفتاری ها و مشکلات به محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله) متوسل شده اند. امام سجاد (علیه السلام) که در استفاده از پناهگاه دعا الگو و زینت عبادت کنندگان است. با اینکه خود از اهل بیت (علیه السلام) است دردعاهای مختلف خود، محمد و آل او(صلی الله علیه و آله) را واسطه قرارمی¬دهد.(ترخان، 1389ش،صص302-301)به عنوان نمونه دعای چهل و نهم صحیفه سجادیه می¬فرماید: بار خدایا پس من به وسیله منزلت بلند پایه محمد (صلی الله علیه و آله) و مقام گرامی علی (علیه السلام) به سوی تو تقرب می¬طلبم و به سبب آنان به درگاهت رو می¬آورم که مرا از شر و بدی آنچه از شر آن پناه می¬طلبند پناه دهی.
5ـ برطرف شدن بلا و شفا یافتن
یکی دیگر از اثراتی که متوسل شدن به ائمه و اولیای بزرگوار به ارمغان می آورد شفا یافتن بیمار می باشد ، شیعیان به این امر معتقدند که در هنگام بیماری و بلا، به بزرگان دین وپیشوایان معصوم متوسل می¬شوند و شفای بیمار و برطرف شدن شدائد و گرفتاری¬های زندگی را از آنها درخواست می¬کنند .
از آیت الله عبدالکریم حائری یزدی چنین نقل شده: هنگامی که در شهر سامرا مشغول تحصیل علوم دینی بودم، اهالی آن شهر به طور دسته جمعی به بیماری وبا مبتلا شدند و هر روز یکی یا چند تن از آنان جان خود را از دست می دادند. در همان ایام آیت الله فشارکی در جمعی گفت: اگر دستوری برای حل این مشکل صادر کنم، آیا به آن عمل خواهد شد؟! گفت: بنده به شیعیان سامرا دستور می دهم که به مدت ده روز و به طور منظم زیارت عاشورا بخوانند و ثواب آن را هدیه کنند به روح نرجس خاتون، مادر امام زمان (عجّل الله) و دست به دامان او شوند تا نزد فرزندش شفاعت ما را بکند و ایشان از خداوند متعال بخواهند شفاعت این امت را بکند. بنده تضمین می کنم هر کس زیارت عاشورا بخواند و این کار را بکند به بیماری وبا دچار نخواهد شد. شیعیان هم که احساس خطر می کردند فورا اجرای این دستور را آغاز کرده و خواندن زیارت عاشورا را آغاز کردند. واقعا هم وعده آیت الله فشارکی عملی شد و مرگ و میر شیعیان به دلیل بیماری وبا به طور کامل متوقف شد.(مختاری، همان، صص167-166)همچنین در احوالات آيه الله گلپايگاني وارد شده است که ايشان به بيماري سختي مبتلا مي‎شوند كه تشخيص پزشكان در ايران، سرطان اثني عشر و يا لوزالمعده بود و ايشان را براي عمل جراحي به انگلستان مي‎برند. در همان شب اوّل كه ايشان در بيمارستان بستري مي‎گردند، چنانچه روش ايشان در مشكلات سخت، توسّل به معصومين (عليهم السلام) بوده، به محضر ولي عصر(عجل الله) متوسّل مي‎شوند. صبح وقتي پزشك ايراني همراه ايشان، به سراغ معظم له مي¬آيد، می¬ فرمايند: به پزشكان بگوئيد: فعلا دست نگه دارند و معاينه مجدّد بشود. وقتي علّت را جويا مي شوند مي فرمايد:« آقا امام عصر(عجل الله) فرمودند كه من شفا پيدا كرده ام» و آزمايشات مجدّد نشان مي‎دهد اثري از سرطان در وجود ايشان نيست. (صمدی، 1381ش، ص39)
6ـ در امان بودن از شیطان
از دیگر اثرات توسل را می¬¬توان دور شدن از شیطان دانست همان طوری که امام علی (علیه السلام) در تفسیر آیه 42 سوره حجر می¬فرماید: « اِنَّ عِبادي لَيْسَ لَکَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوينَ؛ همانا بندگان مرا، توبر آنها تسلطی نداری، جز گمراهانی که تو را پیروی کنند» فرمودند: تسلط نداشتن شیطان بر شیعه به این معنی است که او قدرت ندارد شیعیان را از دین حق خود خارج سازد یا اینکه شیعیان می توانند با پناه بردن و توسل به خداوند شیطان را از خود دفع نمایند.(مجلسی، 1403، ج65، ص52)
7ـ جلب نعمات مادی
در آموزه های دینی ما از دیگر اثراتی که برای توسلقائل شده اند، رسیدن به نعمت¬های دنیوی است. چنانچه در مورد آيه الله مرعشي نجفي نقل شده است که ايشان ارادت ويژه‎اي به خاندان پيامبر(صلی الله علیه وآله) و همينطور زيارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) داشتند و موقعی که براي تهيه جهیزيه دخترشان، دست تنگ بوده ‎اند؛ به حضرت معصومه (سلام الله علیها) متوسّل مي‎شوند و چيزي نمي‎گذرد كه حاجت ايشان بر‎آورده شده و جهیزيه دخترشان فراهم مي‎گردد.(صمدی، همان،ص35)
آنچه بیان شد برخی از مهمترین آثار دنیوی توسل بود؛گرچه ممکن است آثار فراوان دیگری را نیز برای آن برشمرد.
آثار اخروی
متوسل شدن به بزرگان و اولیای الهی علاوه بر جلب آثار دنیوی، اثرات اخروی نیز به دنبال دارد که به برخی از آنها در ذیل اشاره می¬شود:
1ـ آمرزش گناهان
از مهم ترین آثار توسل آمرزش گناهان است که در جذب برکات و رهایی از مشکلات و سختی ها و تنگناها نقش مهمی دارد. بسیاری از مشکلات وسختی های دنیوی و اخروی به واسطه ی گناهانی است که انسانها مرتکب می شوند؛ بنابراین برای رهایی از گناه باید توبه کرد.یعنی در صورت گناه کردن حتماً باید توبه کرد. توسل عاملی است که در توبه را به روی فرد و جامعه می گشاید و رحمت الهی را متوجه انسان ها می¬کند. (لاجوردی، همان،ص24)
قرآن درباره واسطه قرار دادن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)برای مغفرت گناهان می فرماید : «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيم؛ اگر آنان هنگامی که به خود ستم کردند (از راه خود برگشته و) نزد تو می¬آمدند و از خداوند مغفرت می¬خواستند و پیامبر هم برای آنان استغفار می¬کرد قطعا خداوند را توبه پذیر و مهربان می¬یافتند.»(نساء، 64) برادران یوسف نیز برای آمرزش گناهان خود پدرشان یعقوب را واسطه قرار داده بودند. (یوسف، 98و97)و یعقوب خواسته فرزندانش را رد نکرد و به آن ها نفرمود چرا خودتان مستقیما به سراغ خداوند نمی¬روید، و به من متوسل می¬شوید. (ترخان، همان، ص310)
امام صادق (علیه السلام) نیز در این باره می¬فرمایند: روز قیامت پس از آنکه بهشتیان به بهشت و دوزخیان به دوزخ مسکن یابند ، بنده ای هفتاد خریف در میانش بماند ، هر خریف هفتاد سال است ، سپس به خدا رو می کند و می گوید: « یَا رَبّ اَسئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ لَمَّا رَحِمْتَنِی » خدا به جبرئیل فرمان می دهد او را از جهنم بیرون آورد. آنگاه خدا می¬فرماید: آگاه باش! به عزت و جلالم سوگند، اگر نبودند کسانی که مرا به حقشان قسم دادی ، هر آینه بر خواریت در آتش می¬افزودم، ولی به خودم حتم کردم هر بنده ای مرا به حق محمد و اهل بیتش قسم دهد و سعادت خویش را از من بخواهد، او را بیامرزم و از گناهی که بین من و اوست، درگذرم. اینک تو را آمرزیدم و از گناهت در گذشتم آنگاه او را به بهشت می¬برند.(ابن بابویه، 1376ش، ص672)
2ـ نیل به فلاح و رستگاری
انسان مؤمن با توسل به معصومین گناهان را از وجودش می¬زداید و در مسیر بندگی و عبودیت خداوند گام می¬نهد. همچنین از طریق آن بزرگان،به معرفت توحیدی و شناخت صحیح دست می¬یابند و بی گمان این گونه است که به رستگاری نایل خواهد شد.(لاجوردی، همان، ص26)خداوند در قرآن بعد از آنکه انسان را به تمسک جویی به وسیله ای سفارش می کند در پایان می فرماید: شاید شما رستگار شوید:«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ وَ جاهِدُوا في‏ سَبيلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ ای کسانی که در زمره ی مؤمنین در آمده اید، از خدا پروا داشته باشید، و در جستجوی وسیله ای برای نزدیک شدن به ساحتش که همان عبودیت و به دنبالش علم و عمل است برآئید و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگارگردید» (مائده، 35) و رستگارى در صورتى صادق است كه هيچ نوع گرفتارى و عقوبت و عذاب از حين موت تا قيامت براى آنها نباشد، (طیب، 1378ش، ج3، ص308)و این فلاح همان رسیدن به خداوند و مشمول کرامت او شدن است.(فیض کاشانی، همان،ج2، ص33)چنانچه امام باقر (علیه السلام) نیز در این باره می¬فرماید: « مَنْ دَعَا اللَّهَ بِنَا أَفْلَحَ، وَ مَنْ دَعَاهُ بِغَيْرِنَا هَلَكَ وَ اسْتَهْلَكَ؛ هر کس خدا را به واسطه ی ما فرا خواند،رستگار شد، و هر کس او را به واسطه ی غیر از ماخواند، نابود شد و نابود ساخت.»(طوسی، 1411، ص172)
با توجه به مطالب مذکور می¬توان گفت که توسل به اولیای الهی آثاری در زندگی دنیوی انسان، چون کسب عبودیت و تقرب به خداوند، استجابت دعا، شکوفایی استعدادها، رهایی از مشکلات، برطرف شدن بلا و شفا یافتن از بیماری، در امان بودن از شیطان، جلب نعمات مادی را به همراه دارد ودر آخرت نیز موجب آمرزش گناهان و نیل به فلاح و رستگاری می¬گردد.
آثار توسل از منظر وهابیت
فرقه وهابیت معتقد است که درخواست حاجت و استغاثه و توسل از پیامبر و پیشوایان معصوم وبزرگان دین در حیات برزخی، آثاری را به دنبال دارد که در این قسمت به برخی از آنان پرداخته می¬شود:
1ـ شرک
نخستين واژه مهمّى كه وهّابيان در آن گرفتار اشتباه و خطا شده و بر اثر آن فتواى اباحه خون و مال و نواميس بسيارى از مسلمين را صادر كرده‏اند واژه «شرك» و «مشرك» است. شرك در لغت عرب به معنى شركت در چيزى است و شريك، همان همتا و همطراز است.(مکارم شیرازی، 1386ش، ص88)
وهابیان به پیروی از ابن تیمیه، توحید را در دو نوع منحصر می دانند: توحید ربوبی و توحید الوهی .
به نظر آنان، توحید در عبادت یکی از مراتب توحید است. یعنی عبادت و پرستش مخصوص خداست؛ آنان در تعریف توحید عبادی می¬گویند: «توحید عبادی، عبارت است از منحصر دانستن خداوند سبحان به عبادت»و در تعریف عبادت می¬گویند: «عبادت، نهایت خضوع و خاکساری است و این کلمه تنها در مورد خضوع برای خداوند به کار می¬رود» با این تعریف، از منظر آنان، دایره شرک بسیار گسترده است. بنابراین آنان هرگونه توسل، شفاعت از پیامبران و اولیا را شرک می¬شمارند و به معنای اصطلاحی عبادت یعنی اعتقاد به اولوهیت و ربوبیت، کاری ندارند.اساسی ترین تفاوت میان وهابیت و دیگر فرقه های اسلامی از جمله شیعیان در مسئله توحید عبادی است، این در حالی ست که شیعیان نیت در عمل را شرط درستی و نادرستی آن می شمارند و اگر کرنش در دایره اعتقاد به الوهیت و استقلال نباشد، شرک نیست، بلکه نوعی تعظیم و تکریم است.(شیخانی،1390ش، صص11-10)
فرقه وهابیت معیارهایی را برای شرک قائل هستند :
الف) خواندن غیر خدا شرک است؛ از منظر ابن تیمیه و وهابیان، هر گونه دعا و ندای غیر خدا شرک است.
ابن تیمیه می گوید: «درخواست دعا از ملائکه و انبیاء در عالَم برزخ و سؤال نمودن از آن ها و پناه بردن به آنان جایز نیست.» (ابن تیمیه،1426، ج1، ص172)او شرک را به دو نوع تقسیم کرده است:
1) شرک الوهیت: شریک قائل شدن برای ذات خداوند در عبادت و محبت و…
2) شرک ربوبیت: شریک قائل شدن برای خداوند در مالکیت و پروردگار بودن او در جهان هستی. (مناقب، همان، ص152)
ب)اثرگذاری مرگ در تحقق شرک: از نظر وهابیان یکی از انواع شرک، طلب حاجت و استغاثه به ارواح میت و نیز توجه به آن هاست.(آل شیخ، 1377ق، ج1، ص168)
عبدالعزیز بن باز عقیده دارد که یاری خواستن از زندگان، چه به گونه شفاهی و چه به صورت کتبی و… به شرطی که وی قادر به انجام آن باشد، جایز است، ولی درخواست کمک از ارواح اموات و شکوه نمودن نزد ایشان،حتی پیامبران جایز نیست، زیرا رابطه میت با این جهان قطع شده است.(1420، ج7، صص412-411)
ج)اعتقاد به سلطه غیبی برای غیر خدا: عبدالعزیز در پاسخ به این پرسش که استغاثه، طلب شفاعت ، توسل و…، از میت چه حکمی دارد، می گوید: درخواست دعا از اموات و بت ها و سنگ ها و دیگر مخلوقات و استغاثه به آن ها و یاری خواستن از ایشان ، همگی از جمله شرک اکبر است.(همان، ص428)
عبدالوهاب نیز در کتاب خود می گوید: اگر كسى در تمام شب و روز خدا را عبادت كند، آنگاه نزد قبر پيامبر و يا ولىّ خدا، آنان را بخواند و حاجتى بطلبد، در واقع دو معبود براى خود برگزيده، و گواهى نداده است كه معبودى جز خداى يگانه نيست.(ابن عبدالوهاب، بیتا، ج6، ص166)
2ـ بدعت
بدعت از دیگر موضوعاتی است که وهابیان به آن پرداخته اند. هر عقیده یا عملی که بر پایه قرآن، سنت یا عمل صحابه پیامبر بنا نشده باشد، بدعت نام دارد. محمد بن عبدالوهاب تمامی صور بدعت را رد کرده است. وی اعمالی چون توسل، برگزاری جشن برای میلاد پیامبر و بسیاری از اعمال دیگر را بدعت می شمرد و در این باره به آیه 21 سوره احزاب استنادکرده: « لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا؛ مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود ، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند.»و بیان می کند که این آیه بر همه مسلمانان واجب می کند که جمیع عقاید و اعمالشان را از قرآن و سنت پیامبر برگیرند. (دیوسالار، 1385ش، ش192، ص15)همچنين به نظر وى مسلمان واقعى كسى است كه نه تنها خود به اولياى الهى توسّل نجويد، بلكه بايد از چنين افرادى برائت جويد و آنان را كافر بداند(مکارم شیرازی، 1389ش، ص9)و اسلام کسی صحیح نیست مگر بعد از کافر شمردن و بيزارى جستن و برائت از كسانى كه بواسطه صالحان به خدا تقرّب مى‏جويند.(ابن عبدالوهاب، همان،ص188)
شیخ عبدالعزیز بن باز در این باره میگوید:
«توسل به جاه یا برکت یا حقّ فلان شخص بدعت است ولی شرك نیست، لذا اگر کسی بگوید: خدایا! از تو میخواهم به جاه انبیا وفلان ولیّ ات، یا به حقّ فلان عبدت، یا به حقّ یا برکتِ فلان شخص، این جایز نیست، بلکه از بدعتها و وسایل شرك است؛ زیرا از پیامبر (صلی الله علیه و آله) وصحابه نرسیده است، لذا بدعت میباشد..» (1420، ج7، ص315)
شورای فتوای وهابیان در جواب سوالی از توسل می گویند: توسل به ذات پیامبر (صلی الله علیه و آله) و غیرِ او از انبیا و صالحین و همچنین توسل به مقام پیامبر (صلی الله علیه و آله) جایز نیست، زیرا این بدعت است و چنین چیزی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اصحابش نقل نشده است.بنابراین وهابیان به عنوان مخالفان توسل، این عمل را بدعت می دانند و معتقدند این عمل در دین اسلام نبوده و مسلمانان صدر اسلام هم این کار را انجام نمی¬دادند.(ابن باز، 1419، ج7،ص265)
3ـ اباحه خون و مال
از حکم هایی که وهابیان در مورد متوسلین می دهند حلال شمردن خون و مال مسلمانان است.آنان معتقدند کسانی كه به ملائكه، پيامبران و اولياى خدا، توسّل مى‏كنند و آنان را شفيع خود قرار مى‏دهند و به‏وسيله آنان به خداوند تقرّب مى‏جويند، خونشان حلال و اموال آنان مباح است؛(ابن عبدالوهاب،همان، ص154)و در این باره به دروغ می گویند که همه مذاهب اجماع دارند! بر اينكه هر كس بين خود و خداوند واسطه‏اى را قرار دهد و ایشان را بخواند، همانا او كافر مرتدّ است و مال و خونش حلال است‏.(همان، ج6، ص147)
4ـ حرمت ازدواج
بعضى از مفتيان سعودى در حالى كه ازدواج با زنان اهل كتاب را مجاز مى‏دانند،(اللجنه الدائمه للبحوث العلمیه و الافتاء، 1424، ج18، ص315) اما ازدواج با شيعيان را مجاز نمى‏دانند و در علّت آن‏آورده اند که شيعه اهل بيت را مى‏خواند و به آنان توسّل مى‏جويد و اين بزرگ‏ترين شرك است‏.(همان، ص299)آنان در پاسخ استفتاى ديگرى نوشته‏اند:اگر آن‏گونه كه گفته مى‏شود؛ آنان على و حسن و حسين را بخوانند و مثلًا يا على و يا حسن و يا حسين بگويند؛ مشرك اند و از ملّت و آئين اسلام خارج مى‏شوند و ازدواج با آنان حرام است، نه مى‏توان به آنان زن داد و نه از آنان زن گرفت و ذبيحه آنان نيز حلال نيست.(همان،ج2،ص373)

نتیجه
توسل به پیشوایان و بزرگان درگاه الهی از جمله مسائل اعتقادی مسلمانان به خصوص شیعیان است که برای کسب کمالات مادی و معنوی و تقرب به خداوند و نیز در فراز و نشیب های زندگی خود اولیای الهی را نزد خداوند واسطه قرار می دهند تا به حرمت این بزرگواران خداوند آن را در نیل به خواسته هایشان یاری نماید از آنجایی که این مسأله میان مذهب تشیع و فرقه وهابیت مورد اختلاف واقع شده آثار اخذ شده از توسل نیز با توجه به خاستگاه هر کدام از این دو گروه متفاوت است آن چنان که در آیات و وروایات و سیره اهل بیت و بزرگان دین وارد شده در نزد شیعیان توسل هم آثار دنیوی دارد به گونه ای که موجب تقرب بنده به خداوند و استجابت دعاهایش، شکوفایی استعدادها، رهایی از مشکلات، برطرف شدن بلا و شفا یافتن از بیماری، در امان بودن از شیطان و جلب نعمات مادی می گردد. و هم اخروی، که آمرزش گناهان بنده و نیل به فلاح و رستگاری او را به ارمغان می آورد. در مقابل، فرقه وهابیت آن چنان که در فتوا ها و بیاناتشان وارد شده توسل به این معنا که سایر مسلمین آن را قبول دارند را نمی پذیرند و آن را شرک می پندارد و توسل کننده را مشرک می دانند . علاوه بر شرک که به عنوان مهم ترین اثر توسل می¬دانند این عمل را بدعت می¬شمارند و خون و مال توسل کننده را حلال و ازدواج با او را حرام می دانند.

منابع و مآخذ
قرآن مجید
نهج البلاغه
1. ابن بابویه، محمد بن علی(1376). الامالی الصدوق(چاپ ششم). تهران: کتابچی
2. ابن بابویه، محمد بن علی(1413). من لا يحضره الفقيه(چاپ دوم). ج‏2، قم: انتشارات اسلامى جامعه مدرسين
3. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم(1426). مجموعه فتاوی(چاپ سوم). ج1، مصر: دار الوفاء
4. ابن عبدالوهاب، محمد(بیتا). مجموعه مولفات محمد بن عبدالوهاب، ج 6، ریاض: جامعه الامام محمد بن سعود
5. ابن فارس، احمد بن فارس(1404). معجم مقاییس اللغه، ج6، قم: مکتب الاعلام الاسلامی
6. ابن فهد حلى، احمد بن محمد(1407). عدة الداعي و نجاح الساعي، بیروت: دار الكتب الإسلامی
7. ابن کثیر، اسماعیل بن عمرو(1419). تفسیر القرآن العظیم، ج3، بیروت: دارالکتب العلمیه
8. ابن منظور، محمد بن مکرم(1414). لسان العرب(چاپ سوم). ج11، بیروت: دارصادر
9. ابن¬باز، عبدالله بن عبدالعزیز(1419). البدع و المحدثات و ما لا اصل له(چاپ دوم). ریاض: داربن الخریه
10. ————–(1420). مجموعه مقالات و فتاوای متنوعه‌، ج7، الریاض:الرئاسه البحوث العلمیه والافتاء
11. آل شیخ، عبدالرحمن بن حسن(1377). فتح المجید فی شرح کتاب التوحید(چاپ هفتم). ج1، القاهرة: مطبعة السنة المحمديه
12. ترخان، قاسم(1389). مهر ماه، قم: چلچراغ
13. جمعی از نویسندگان(1361) یادنامه مفسر کبیر استاد علامه طباطبائی، قم: شفق
14. جوادی آملی، عبدالله(1383). توحيد در قرآن، قم: نشر اسراء
15. حر عاملى، محمد بن حسن(1409). وسائل الشيعة، ج‏7، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام
16. دهخدا، علی اکبر(1373). لغت نامه دهخدا، ج31، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران
17. راغب اصفهانی، حسین بن محمد(1412). مفردات الالفاظ القرآن، ج51، بیروت: دارالقلم
18. سبحانی، جعفر(1388). وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی، قم: موسسه امام صادق علیه السلام
19. سماهيجى، عبد الله بن صالح(1396). الصحيفة العلوية و التحفة المرتضوية(چاپ سوم). تهران: انتشارات اسلامى
20. شیخانی، علی باقر؛ اسحاقی، سید حسین(1390). پاسخ به پرسش ها و شبهات وهابیت، قم: مرکز پژوهش¬های اسلامی صدا و سیما
21. صمدي، سيد محمد حسين(1381). تجلی عشق و عرفان، بیجا: انتشارات نجباء
22. طباطبایی، سید محمد حسین(1374). المیزان فی تفسیر القرآن(چاپ پنجم). سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 5، قم: دفتر انتشارات جامعه مدرسین
23. طریحی، فخرالدین بن محمد(1375). مجمع البحرین(چاپ سوم). ج5، تهران: مرتضوی
24. طوسی، محمد بن حسن(1411). مصباح المجتهد، بیروت: مدرسه فقه الشیعه
25. طیب، سید عبدالحسین(1378). اطیب البیان فی تفسیر القرآن(چاپ دوم). ج3،تهران: انتشارات اسلام
26. على بن الحسينعليه السلام(1375).الصحيفة السجادية، عبدالمحمد آيتى. چاپ دوم. تهران: سروش
27. فیومی، احمد بن محمد(1414). المصباح المنیر(چاپ دوم). ج2، قم: دارالهجره
28. فيض كاشانى، ملا محسن‏(1415). تفسير الصافى(چاپ دوم‏). ج 2، ‏ تهران‏: انتشارات الصدر
29. قرشی بنایی، علی اکبر(1412). قاموس قرآن(چاپ ششم). ج7، تهران: دارالکتب الاسلامی
30. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق(1407). الكافي(چاپ چهارم). ج‏4، تهران: دار الكتب الإسلامية
31. لاجوردی، عباس(1391). اثر توسل در زندگی، مشهد: قدس رضوی
32. اللجنه الدائمه للبحوث العلمیه و الافتاء(1424). فتاوی اللجنه الدائمه، احمد بن عبدالرزاق الدویش، ج2و18، ریاض: دارالمویّد
33. مجلسى، محمد باقر(1403). بحار الأنوار(چاپ دوم). ج65، بيروت: دار إحياء التراث العربي
34. مجید، دیوسالار(1385). باورهای فطرت ستیز، پگاه حوزه ،ش 192
35. مختاری، رضا(1391). سیمای فرزانگان(چاپ بیست و دوم). قم: بوستان کتاب
36. مصطفوی، حسن (1368). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم،ج13، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
37. مکارم شیرازی، ناصر(1386). وهابیت بر سر دوراهی(چاپ نهم). قم: مدرسه امام علی بن ابیطالب
38. مکارم شیرازی، ناصر(1389). توسل توحید یا شرک؟ ، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب
39. مناقب، سید مصطفی(1390). توسل به اهل بیت از نگاه قرآن و سنت، قم: بوستان کتاب

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مرکز تخصصی نور الزهرا ساری

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آموزشی
  • فرهنگی
  • مناسبتها
  • پژوهشی
    • اردوی علمی
    • بروشور و جزوه
    • مقالات
    • نشریه اندیشه کلامی
    • نشست علمی پژوهشی
    • همایش
    • کارگاه
    • کرسی آزاداندیشی

Random photo

نگاهی به ابعاد شخصیتی امام خمینی(ره)

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس