مرکز تخصصی نور الزهرا ساری

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

پرسش و پاسخ های طلبگی

18 مهر 1398 توسط نورالزهرا ساری

پرسش:
با مراجعه ی به روایات و متون کلامی به این تعریف از ایمان می‌رسیم که ایمان عبارت است از معرفت قلبی، اقرار زبانی و عمل جوارحی. حال این سؤال مطرح می‌شود که کدام یک از این مؤلفه‌ها جزو ذات ایمان به شمار می‌آیند و کدام یک لازمة خارج از ذات ایمان؟ به این ترتیب پرسش اصلی در باب رابطة ایمان و عمل این است که آیا تکوّن ذاتیِ مفهوم ایمان عمل را دربرمی‌گیرد؟

پاسخ:
در این مورد مى‌توان به چهار احتمال اشاره کرد:
1. اعمال جزو حقیقت ایمان باشند.
2. اعمال اجزاى عرضى ایمان باشند که از عدم آنها عدم ایمان لازم نیاید.
3. اعمال آثار خارجى و نشانة ایمان باشند و اطلاق نام ایمان بر آنها مجازى باشد.
4. اعمال به‌طور کلی از حقیقت ایمان خارج باشند و ارتکاب معصیت ضررى به ایمان نرساند.
از میان این احتمالات، احتمال سوم به رابطة مفهومى کارى ندارد و به رابطة تلازمى مربوط مى‌شود. احتمال چهارم نیز جز مرجئه، چندان طرفدارى ندارد؛ به این ترتیب دو دیدگاه اصلى در این زمینه وجود دارد: یکى اینکه عمل جزو ذات ایمان و یکى از اجزاى تشکیل‌دهندة آن است؛ دیگرى اینکه عمل خارج از حوزة مفهومى ایمان است. ابتدا به دیدگاه کسانی می‌پردازیم که قائل به جزئیت عمل هستند و دیدگاه آنان را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهیم و آنگاه به دیدگاه قائلان به عدم‌جزئیت عمل خواهیم پرداخت.
خوارج و معتزله عمل را یکى از مؤلفه‌های ایمان می‌دانستند. ابن‌حزم دیدگاه خوارج را این گونه بیان مى‌کند: «ایمان عبارت است از معرفت قلبى، عمل جوارحى و اقرار زبانى. اطاعت از خدا در تمام اوامر و نواهى کبیره و صغیره ایمان است و ترک هر یک از اوامر یا ارتکاب هر یک از نواهى کفر است»
اینان در دیدگاه خود چنان راه افراط پوییدند که حضرت على(ع) آنان را سرزنش مى‌کند که به کسانى نسبت کفر مى‌دهند که پیامبر اکرم(ص) آنان را مسلمان به شمار مى‌آورد.
دیدگاه معتزله را قاضى عبدالجبار معتزلى چنین بیان می‌کند: «ایمان عبارت است از تصدیق قلبى و زبانى به همراه عمل ایشان تأکید مى‌کند که عمل عنصر حقیقى مقوّم ایمان است و کسى که عمل نداشته باشد ایمان ندارد.
به این ترتیب معتزله و خوارج در مسئلة «جزئیت عمل در ایمان» هم‌عقیده‌اند؛ با این تفاوت که خوارج مرتکب گناه کبیره را کافر مى‌نامیدند، اما معتزله بر این عقیده بودند که مرتکب کبیره نه مؤمن است نه کافر بلکه فاسق است و حکمى متفاوت با احکام کافر و مؤمن دارد.
زیدیه نیز تحت تأثیر معتزله عمل را جزو ایمان به شمار مى‌آورند، جز اینکه متقدمان آنان ارتکاب گناه کبیره را کفر نعمت مى‌دانستند نه کفر و شرک مصطلح، اما متأخران آنان همان مذهب معتزله را دارند
ائمه مذاهب نیز جز ابى‌حنیفه که عمل را خارج از ایمان مى‌داند، به جزئیت عمل در کلیت ایمان عقیده دارند. مالک بن‌انس مى‌گوید: «ایمان عبارت است از اعتراف و عمل»؛ شافعى می‌گوید: «ایمان عبارت است از اقرار زبانی و عمل» و احمد بن‌حنبل نیز عمل را جزو ایمان به شمار مى‌آورد
البته ناگفته نماند که گرچه اهل سنّت نوعاً ایمان را مرکب از ارکان ثلاثه مى‌دانند، اما تصدیق قلبى و اقرار زبانى را اصل قرار مى‌دهند و عمل را فرع بر آن دو مى‌دانند. از این رو، مرتکب کبیره را کافر و مخلّد در آتش نمى‌دانند، بلکه او را به مشیت الاهى ارجاع مى‌دهند که اگر بخواهد، آن گناه کبیره را مى‌آمرزد و اگر بخواهد، مؤاخذه مى‌کند؛ ولى سرانجام، مؤمن گناهکار وارد بهشت خواهد شد، زیرا خداوند مى‌فرماید: «انّ اللّه لا یغفر ان‌یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء»
روایاتى نیز از رسول خدا مبنى بر خارج بودن مؤمن گناهکار از آتش نقل کرده‌اند
به هر حال، دیدگاه غالب اهل سنّت چنین است که از یک سو تحت تأثیر آیات و روایات زیادى که بر جزئیت عمل تأکید دارند، عمل را یکى از ارکان و مؤلفه‌هاى ایمان به شمار می‌‌آورند؛ اما از سوى دیگر، با توجه به سنّت نبوی، مؤمن گناهکار را نیز از حوزة اهل ایمان خارج نمی‌دانند.
خوارج و معتزله براى عقیدة خود ادله‌اى آورده‌اند. ادلة خوارج بیشتر براى ثابت کردن کفرِ مرتکبِ کبیره است که جهت رعایت اختصار از ذکر ادلة آنان صرف‌نظر مى‌کنم و به بیان ادلة معتزله اکتفا مى‌کنم.

دلایل جزئیت عمل
1. اگر عمل جزو ایمان نباشد باید کسى که خدا و رسول را تصدیق مى‌کند مؤمن کامل به شمار آید، هرچند همة واجبات را ترک کند و همة محرمات را مرتکب شود.
2. برخى آیات قرآن بر جزئیت عمل در ایمان دلالت مى‌کنند؛ مانند «و هر کس از خدا و پیامبر او نافرمانى کند و از حدود مقرر او تجاوز نماید اورا در اتشی در اورد که همواره در ان خواهد بود و،،،،
معتزله بر این عقیده‌اند: از آنجا که عبارت «ذلک دین القیمه» در این آیه به همة عباداتِ ذکرشده در آیه برمى‌گردد، معلوم مى‌شود که عبادات جزو دین به شمار می‌آیند. همچنین آیة شریفة «چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان» (حجرات: 11)
دلالت مى‌کند بر اینکه فسق با ایمان جمع نمى‌شود. همچنین در آیة: «و خدا بر آن نبود که ایمان شما را ضایع گرداند» (بقره: 143)
مراد از ایمان نماز خواندن به طرف بیت‌المقدس است که نشان می‌دهد ایمان با انجام طاعت یکى است و در آیة «مؤمنان همان کسانى‌اند که چون خدا یاد شود، دل‌هایشان بترسد و چون آیات او بر آنان خوانده شود، بر ایمانشان بیفزاید… همانان که نماز را به پا مى‌دارند و از آنچه به ایشان روزى داده‌ایم انفاق مى‌کنند. آنان هستند که حقّاً مؤمن‌اند» (انفال: 2ـ4
همینطورخوف و خشیت و نماز و انفاق جزو ایمان به شمار امده است.
سید مرتضى پس از اشاره به ادلة معتزله در جواب آنها مى‌گوید: قبول نداریم که لفظ «ذلک» در آیة «ذلک دین القیمه» به همة موارد قبل برمى‌گردد. رجوع «ذلک» به کل یا بعض موارد قبل نیاز به دلیل دارد؛ زیرا لفظ ذلک مفرد است و نمى‌تواند به جمع برگردد؛ پس بهتر است «ذلک» را به «اخلاص» برگردانیم و بگوییم مراد این است که ذلک الاخلاص دین القیمه. در آیة «بئس الاسم الفسوق بعد الایمان» نیز عبارت بعد الایمان دلالت بر بطلان حکم ایمان و زایل شدن نام ایمان نمى‌کند؛ همان‌طور که در آیة مشابه آن «و اهل کتاب دستخوش پراکندگى نشدند، مگر پس از آنکه برهانى آشکار براى آنان آمد» (بینه: 4)
که تفرقه بعد از بینه اتفاق افتاده است، حکم بینه باطل نمى‌شود. همچنین وقتى گفته مى‌شود: فلان شخص بعد از فلان شخص آمد، آمدن یکى از آنان آمدن دیگرى را نفى نمى‌کند. علاوه بر اینکه این استدلال مبنى بر آن است که از لفظ «فسوق» تمام مصادیق فسق اراده شده باشد، در حالى که ممکن است مراد از فسق در این آیه کفر باشد. در مورد آیة شریفة «و ما کان اللّه لیضیع ایمانکم»، قبول نداریم که مراد از «ایمانکم» نماز به طرف بیت‌المقدس باشد، بلکه مراد تصدیق است که در تعریف ایمان، بر آن اتفاق نظر وجود دارد. از خود قرآن برنمى‌آید که مراد از ایمان نماز است، و در این گونه موارد به خبر واحد نیز اعتنا نمى‌شود. آیة «انّما المؤمنون الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم…» نیز اقتضا نمى‌کند که هر کسى این صفات را نداشته باشد، مؤمن نیست، بلکه مراد تعظیم و تکریم مؤمنانى است که این صفات را داشته باشند؛ مثل اینکه وقتى گفته مى‌شود مرد آن است که خشم خود را کنترل کند، کسى که نتواند خشم خود را کنترل کند از مرد بودن خارج نمى‌شود
مرجئه، اشاعره و امامیه اشتراک نظر دارند که از نظر مفهومى، عمل خارج از ذات ایمان است؛ هرچند جایگاه عمل از نظر مرجئه و امامیه بسیار متفاوت است، به گونه‌ای که برخى روایات شیعى که بر عمل تأکید دارند و حتى گاهى به نوعی جزئیت عمل از آنها برداشت مى‌شود در واکنش به بى‌اعتنایى یا کم‌توجهى مرجئه به عمل بوده‌اند.
مرجئه در مقابل دیدگاه افراطى خوارج، که بیش از هر چیز بر عمل و طاعت تأکید مى‌کردند، تصدیق قلبى و زبانى را یگانه معیار ایمان دانستند. یکى از معانى ارجاء تعلیق حکم و معناى دیگر آن تأخیر است، یعنی قرار دادن جایگاه عمل پس از ایمان؛ بغدادى مى‌گوید: «آنان بدین سبب مرجئه نامیده شدند که عمل را بعد از ایمان قرار دادند»
اشاعره نیز عمل را از مؤلفه‌های ایمان نمى‌دانستند.
متکلمان امامیه نیز اتفاق نظر دارند که عمل در شمار مؤلفه‌های ایمان نیست؛ اما در عین حال اخبار و روایات زیادى نیز وجود دارند که جزئیت عمل از آنها برداشت مى‌شود و به سادگى نمى‌توان از کنار آنها گذشت. ابتدا به مجموعه ادلّة قائلان به عدم جزئیت عمل در ایمان مى‌پردازیم و پس از آن، روایات طرف مقابل را بررسی می‌کنیم تا ببینیم آیا وجه جمع یا توجیهی پذیرفتنی وجود دارد یا خیر؟
دلایل عدم جزئیت عمل
1. معناى لغوى ایمان تصدیق است و در معناى شرعى نیز ایمان معنایی غیر از معناى تصدیق پیدا نکرده است؛ زیرا تغییر معنا خلاف اصل است و جز در مواردى که دلیل وجود داشته باشد قابل اثبات و احراز نیست، و در قرآن و سنّت نیز این لفظ به کار رفته است بدون اینکه مخاطبان عرب نیازمند توضیح و استفسار باشند. در نهایت مى‌توان گفت که این لفظ در معناى شرعى، به تصدیق خدا و رسول تخصیص زده شده و معناى آن گرویدن است پس معلوم میشود عمل جزء حقیقت ایمان نیست.
2. در این زمینه آیات قرآنی متعددی وجود دارد که در چند دسته قابل ارائه‌اند:
الف) آیاتى که عمل صالح را بر ایمان عطف کرده‌اند؛ زیرا عطف دلالت بر مغایرت مى‌کند. از جمله، آیات زیادى که تعبیر «انّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات» را به کار گرفته‌اند (مانند کهف: 30 و 107).
اگر عمل صالح جزو ایمان یا خود ایمان باشد، تکرارِ بى‌فایده لازم مى‌آید. اگر گفته شود از قبیل ذکر خاص بعد از عام است، احتیاج به دلیلی دارد که سیاق جمله آن را اقتضا کند. همچنین، در آیة شریفة «مساجد خدا را تنها کسانى آباد مى‌کنند که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و نماز برپا داشته و زکات داده باشند و جز از خدا نترسند» (توبه: 18)
برپا داشتن نماز و دادن زکات بر ایمان عطف شده است.
ب) آیاتى که ایمان را شرط صحّت و قبولى اعمال دانسته‌اند، مثل آیة شریفة «پس هر که کارهاى شایسته انجام دهد و مؤمن ]هم[ باشد…» (انبیاء: 94)
از آنجا که مشروط داخل در شرط نیست، از این آیه مغایرت فهمیده مى‌شود. همچنین آیاتى که انجام عمل صالح را شرط ایمان قرار داده‌اند، مثل «و هر که مؤمنانه به نزد خدا رود، در حالى که کارهاى شایسته انجام داده باشد…» (طه: 75).
بنابراین آیه، ممکن است کسى مؤمن باشد، ولى عمل صالح انجام ندهد.
ج) آیاتى که حتى به کسانى که مرتکب گناهانى مثل قتل و بغى و ظلم شده‌اند، نسبت ایمان می‌دهند، از جمله «و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند، میان آن دو اصلاح دهید و اگر ]باز[ یکى از آن دو بر دیگرى تعدّى کرد، با آن طایفه‌اى که تعدّى مى‌کند بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد… در حقیقت مؤمنان با هم برادرند…» (حجرات: 9)
آیة شریفه افرادی را که در حال قتل و نافرمانى هستند و حداقل یک گروه از آنها یاغی است، برادران مؤمن دانسته است. همچنین در این آیه «کسانى که ایمان آورده‌اند ولى مهاجرت نکرده‌اند هیچ گونه خویشاوندى‌ای با شما ندارند، مگر آنکه ]در راه خدا[ هجرت کنند» (انفال: 72)،
نیز از کسانی که نافرمانى کرده‌اند و هجرت نکرده‌اند به‌عنوان مؤمن نام برده شده است. به آیات دیگری نیز می‌توان اشاره کرد که در این دسته می‌گنجند، مانند «کسانى که ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالوده‌اند» (انعام: 82) و یا «همان‌گونه که پروردگارت تو را از خانه‌ات به‌حقّ بیرون آورد، حال آنکه دسته‌اى از مؤمنان سخت کراهت داشتند» (انفال: 5ـ6).
د) آیاتى که مؤمنان را مورد خطاب قرار داده و پس از آن اعمالى را بر آنان واجب کرده‌اند، مثل: «اى کسانى که ایمان آورده‌اید، روزه بر شما مقرّر شده است» (بقره، 183)
و یا «اى کسانى که ایمان آورده‌اید، از خدا پروا کنید و با راستان باشید.» (توبه: 111)
این آیه مخاطبان را دارای ایمان وصف می‌کند، اما در عین حال آنان را به رعایت تقوا فرا می‌خواند که جز با طاعت و ترک محرمات حاصل نمى‌شود. معلوم مى‌شود تقوا براى آنان حاصل نشده است و گرنه امر به تحصیل حاصل لازم مى‌آید.
ه‍‌) آیاتى که قلب را محلّ ایمان می‌دانند، بدون اینکه چیز دیگرى به آن ضمیمه کنند، مثل «در دل اینهاست که ]خدا[ ایمان را نوشته» (مجادله: 22). اگر اعمال جزو ایمان بودند، قلب محل ایمان به شمار نمى‌آمد.
3. در روایت معروفى که در منابع روایى اهل سنّت و شیعه آمده است، جبرئیل در هیئت یک اعرابى، از پیامبر دربارة معناى اسلام و ایمان سؤال مى‌کند و پیامبر اکرم(ص) به اعمالى مثل نماز، روزه، زکات و حج مستقل از ایمان اشاره مى‌کند
4. اجماع امّت بر اینکه ایمان شرط عبادات است. شىء نمى‌تواند شرط خودش باشد؛ پس ایمان با عبادات یکى نیست. همچنین اجماع وجود دارد که اگر کسى ایمان بیاورد و قبل از اینکه عملى انجام دهد بمیرد، مؤمن محسوب مى‌شود، پس معلوم مى‌شود عمل جزو ذات ایمان نیست
با توجه به دلایلی که ارائه شد متکلمان شیعی عمل را جزو ذات ایمان به شمار نمی‌آورند؛ گرچه در جای خود بر نقش عمل در نجات تأکید می‌کنند. اما سؤالی که پیش می‌آید این است که چگونه دیدگاه رایج شیعی عمل را خارج از ذات ایمان می‌داند و حال آنکه در روایات زیادی چنان بر اهمیت عمل تأکید شده است که جزئیت عمل از آن بر می‌آید. از این رو، به طور جداگانه این روایات را مورد بررسی قرار می‌دهم تا به یک وجه جمع مناسب و قابل قبول دست پیدا کنیم.

ادامه دارد ………………

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: پژوهشی, آموزشی لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مرکز تخصصی نور الزهرا ساری

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آموزشی
  • فرهنگی
  • مناسبتها
  • پژوهشی
    • اردوی علمی
    • بروشور و جزوه
    • مقالات
    • نشریه اندیشه کلامی
    • نشست علمی پژوهشی
    • همایش
    • کارگاه
    • کرسی آزاداندیشی

Random photo

برگزاری نشست هم اندیشی &quot; آسیب شناسی فعالیت  های پژوهشی &quot; در مرکز تخصصی نور الزهراء (سلام الله علیها) ساری

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس